<body><script type="text/javascript"> function setAttributeOnload(object, attribute, val) { if(window.addEventListener) { window.addEventListener('load', function(){ object[attribute] = val; }, false); } else { window.attachEvent('onload', function(){ object[attribute] = val; }); } } </script> <div id="navbar-iframe-container"></div> <script type="text/javascript" src="https://apis.google.com/js/platform.js"></script> <script type="text/javascript"> gapi.load("gapi.iframes:gapi.iframes.style.bubble", function() { if (gapi.iframes && gapi.iframes.getContext) { gapi.iframes.getContext().openChild({ url: 'https://www.blogger.com/navbar.g?targetBlogID\x3d8321473\x26blogName\x3dBianconero\x26publishMode\x3dPUBLISH_MODE_BLOGSPOT\x26navbarType\x3dBLUE\x26layoutType\x3dCLASSIC\x26searchRoot\x3dhttps://bianconerro.blogspot.com/search\x26blogLocale\x3den_US\x26v\x3d2\x26homepageUrl\x3dhttp://bianconerro.blogspot.com/\x26vt\x3d-9054836207128442450', where: document.getElementById("navbar-iframe-container"), id: "navbar-iframe" }); } }); </script>

Bianconero

Monday, December 26 at 5:01 PM

زنان

یه خبر مسرت بخش براتون دارم:

ما حالا در بخش زنان و زایمان هستیم .بیمارستان اکبر آبادی، خیابان مولوی، که قول یکی از متخصصین اش «پرکارترین سانتر زایمان خاورمیانه» است.البته صحت این مسئله رو من نمی تونم تایید کنم، اما این رو مطمئن هستم که تعداد بستری های این بیمارستان رو اگر به هر کدوم از شاخص های تعداد پرسنل ، فضای تخصصی ، تعداد پزشک و .... تقسیم کنید ، پرکارترین بیمارستانی ست که من تا به حال دیدم!!!

خوب حالا مگه این بده؟

باید بگم متاسفانه فاجعه ست.این جا ، در قلب پایتخت، هنوز درصد بالای از زنانی که به درمانگاه مراجعه می کنند(آمار ندارم، اما از تجربه چند ماهه اینترن ها و چند ساله رزیدنت هااستناد می کنم)، در ماه هشتم بارداری هستند ولی هنوز حتی یک بار معاینه سونوگرافی نشده اند(یعنی حتی هنوز نمی دانند که جنین سالم هست یا نه.)!!!حالا می فهمم که چرا یکی از اساتید پزشک قانونی که کلی با ما سرو کله زد تا ثابت کند مسئله سقط جنین اختیاری (یعنی زنی به دلایلی مایل نباشد نوزاد سالمی را به دنیا بیاورد) مربوط به قشر محدودی از جامعه ست،شاید از جهتی درست می گفت.
در سه روز حضور در درمانگاه ، چند تا زن زیر 20 سال دیده باشم که شکم دوم حاملگی شان بوده خوب است؟بازم تکرار کنم که اینجا قلب پایتخت اسلامی ست.من هرگز در نقاط دور افتاده نبوده ام، پس قضاوت در موردآنجاها سخت است ولی....

یه چیز بامزه دیگه :
استاد راهنمای دانشجویان که تازه روز سوم مارا دیده بود، کلی اول تحویل گرفت و عذرخواست که دیر کرده.اما به اینجا که رسید که برای ما گردش لی-بر(زایمان) در نظر گرفته نشده ، خیلی سریع بحث را عوض کرد.
آخر ساعت که درس اش تمام شد، ما دوباره صدامان بلند شد، چون خودش اعتراف کرد، که دانشجویان پسر به خصوص، تنها شانس آموزش بالینی شان، همین فرصت دوماهه است.چون بعد از آن ما فرصت دیدن مریض زنان نخواهیم داشت.بعد در جواب هی طفره رفت تا آخر ازدهان اش در رفت که :«ورود دانشجویان ، به بخش زایمان ممنوع است!(یعنی قبل اش آزاد بوده برای دختر ها، ولی بعد برای همه ممنوع کرده ند)»
آقا ما هم که کل طول درس دادن استاد براشان افاضات فرموده بودیم، کلی جری شدیم و بلند گفتیم ، چرا؟
چشم تان روز بد نبیند، همه کلاس یهو ساکت شده بود و فقط من داشتم حرف می زدم.خلاصه کلی رنگ عوض کردم.

استاد اول با چشمان گشاد نگاهی به من انداخت و بعد گفت، بزار ببینیم این بخش هایی که می تونید برید ببینیم چی کار می کنید.

باز براتان از زنان خواهم گفت....

Sunday, December 18 at 12:07 AM

دکتر فرهادی

اول اینجا را نگاه کنید .وبلاگ فرهاد است. او را خیلی وقت پیش که اولین مقالات اش را به گویا داد ستودم و در این وبلاگ معرفی کردم.حالا فرهاد که بالاخره به وبلاگستان قدم گذاشته ، دست به کاری شگرف کرده.من در روزهای آینده سعی می کنم کارش رو به کسانی که مثل او در وب چنین کار با ارزشی می کنند معرفی کنم.

بعد برای تان بگویم از یک تجربه جالب:

دکتر فرهادی وزیر دوره اول ریاست خاتمی ، استاد بیمارستان ماست. تخصص اش گوش و حلق و بینی ست.
چند روز پیش با او کلاسی داشتیم.جای تان خالی ، کلی بد خلقی کرد.رفتارش به خاطر حاضر نبودن 3-4 نفر سر کلاس اش به قدری دلزده کرد ما را که حسابی نطق سئوال کردن ام کور شده بود!
چند تا چیز با مزه حسابی تو چشم می زد:

.دکتر ، اصلاً بی سواد نبود(جای تعجب داشت که وزیر مملکت راقیه سوادش از دانشجویش کمتر نبود). گرچه یک لفظ تکنیکی به کار برد و جای کلی مناقشه شد!
.متوجه شدم که با توجه به تعدد مسئولیت هایی که در بخش های تخصصی وجود دارد(مسئول آموزش دانشجو ، مسئول آموزش کارورز و دستیار و ...) وزیر اسبق مثل اینکه مدیریت اصلاً بهش نچسبیده .هیچ مسئولیتی ندارد جز درمان مریض!.
.بیچاره دکتر خیلی هم کت و شلوار ترو تمیزی به تن داشت و کلی مو هایش رو مرتب کرده بود ولی این ته ریش ....زده بود به همه چیز! سرم نمی شه که دیگه این ته ریش برای چیه؟مگه اصلاحات بده؟؟؟
.دکتر ماشالاه مربوط به عصر اول یخبندان است ، در کلاس درسی که ویدئو پروژکشن و لپ تاپ ریخته ، دکتر اسلاید آورد سر کلاس!خیلی ضایع بود، واقعاً این قدر بی توجه به آموزش نبود که بگم از بی میلی بود ولی داد می زد که احتمالاً به جای کامپیوتر رو روشن کن می گه کامپیوتر رو بازش کن!
.دکتر خیلی سرش به کار خودش گرمه ، فک نکنم وزیر خاتمی بودن بهش خوش گذشته باشه!
.سه سال پیش که باز در دانشکده علوم پایه دیدم اش، خیلی ساده رفت و آمد می کرد، یک پژو 405 که خودروی دولتی ست و دوتا آدم که فکر کنم یکی شون معاون وزیر بود همراهش بود.یک صدم تشریفاتی که وزرای هاشمی داشتن رو در او که حداقل ندیدم.به علاوه باید بگم که نسبت به وزرای هاشمی تکبر کمتری داشت.

بعد تر ، می خواهم ضمن معرفی یکی از موثر ترین مقاله های فرهاد جعفری ، یک چیز کوتاه هم درباره اش بنویسم.

Thursday, December 8 at 11:56 AM

اگر همه چیز خوب پیش می رفت....

خبر ها خودشان گویا هستند.
جمهوری اسلامی برای دندان نشان دادن به همسایه هایش و تمام مخالفان اتمی اش، آماده یک مانور مشترک ارتش می شود.
گروهی از کارمندان صداوسیمای دولتی برای شانتاژ هرچه بیشتر مسئله ، به جنوب ایران پرواز می کنند:
اگر همه چیز خوب پیش می رفت، هم چنان رییس جمهور برای همه دنیا خط و نشان می کشید.
اگر همه چیز خوب پیش می رفت،ملت کماکان به فکر این بودند که رییس جمهوری انتخاب کرده اند که مثل زورگیر های محله های قدیمی ، سر کوچه می ایستد و حال کسانی که تمایلی به وارد شدن به دعوا ندارند را اخذ می کند(لابد کلی هم به مرام جاهلی هم می نازند).
اگر همه چیز خوب پیش می رفت، مردم همچنان در فکر آلودگی هوایی بودند که برای حلش حتی دیگر فکر هم نمی کنند،منتظر می شوند تا خودش برطرف شود(حتی نویسنده محترمی مثل زید آبادی هم تصور نمی کند که بسیاری کشور ها، باران را «می بارانند» و یا به تاخیر اش می اندازند.).
اگر همه چیز خوب پیش می رفت، از اول هفته دوباره باید چشم ِنگران شهر نشین های ایران به دهان «مملکت داران» دوخته می شد،تا ببینند آیا «اسلام» مجال لختی دیگر زندگی بهشان می دهد یا باید به دفاع از یک نیروگاه برق سر در جبههء«شهادت» گذارند.لابد کلی هم خواهند رفت و برای بازماندگان شان فخر شهادت ارث خواهند گذاشت.
اگر همه چیز خوب پیش می رفت، اصلاً یادمان هم نمی آمد که سالهاست رکورد سقوط های هوایی را در اختیار داریم.لابد نمی خواهیم این افتخار نصیب دیگری شود.
اگر همه چیز خوب پیش می رفت، ممکن بود تا سال دیگر که یکی دیگر سقوط کند، یادمان هم نیاید ، که این تعداد کشته را ما در یک روز تعطیل رسمی، در جاده هامان داریم.لابد مهم نیست که مردم هم حساسیت نشان نمی دهند.
اگر همه چیز خوب پیش می رفت، امروز نمی باید جلوی همه دنیا بور شویم که توان حفاظت از جان «خودی » ها را هم نداریم.لابد اغلب مردم نمی فهمند که یک جایی شان هنوز خنک است.
اگر همه چیز خوب پیش می رفت، امروز نباید به در و دیوار بزنیم تا کسی در دنیا از سر دلسوزی تحریم های ایالات متحده را نادیده بگیرد و به ما هواپیمای دست دوم بفروشد.
اگر همه چیز خوب پیش می رفت، ما اول اون عنصر لعنتی را غنی می کردیم، تا علم را دور زده باشیم ، و از همه دول هواپیما ساز دنیا جلو بیافتیم، بعد فکری هم برای رمه های زبان بسته هواپیما سوارمان می کردیم.

افسوس که همه چیز خوب پیش نرفت.

Friday, December 2 at 10:24 AM

شب تلخ

داشتم به یک خاطره تلخ فکر می کردم:بازیهای المپیک آتن

ان شب افتتاحیه؛ دسته دسته تیم های کشور ها آمدند و از جلوی دوربین رد شدند و از همه چیزشان را به رخ دنیا کشیدند، حتی افغانستان مصیبت زده،الا ما ایرانی ها.

قصدی دارم ازباز گویی شب تلخ، داشتم فکر می کردم ، میزان شرکت کننده های هر کشور ، تناسبی عجیب با فرهنگ دوستی و متمدن بودن آن کشور داره، و میزان به آب و آتش زدن مدیران اجرایی کشور ، برای کسب امتیاز میزبانی این بازیها ، دقیقاً بر میزان انتخاب دموکراتیک شان منطبق است.

تگاه کنید ، یونان اصلاً در قیاس با کشور های اورپای متحد(حتی بعد از 25کشوره شدن شان) کشوری ثروتمند نیست، پیشرفته هم نیست.اما دیدید که بشریت رو سر بلند کردند با مراسم بی نظیر شان.

مثال دیگه اش استرالیا ست، اون ها خیلی کشور محوری در سیاست های جهانی نیستند.تازه کشور مستقل شده اند(هنوز نشده اند؟) ، و میان هشت کشور صنعتی هم نیستند.اما دیدید که چه کردند در مسابقات، طلاها را درو کردند، و سنگ تمام گذاشتند.

مثال خوب دیگر کشور های کره و ژاپن هستند که خواهان برگزاری دوباره بازی ها درآسیا هستند.کره را نگاه کنید که سال گذشته حتی نماد صلح هم شد، با کنار گذاشتن اختلافات سیاسی با کره کمونیست.بازیکنان دو کشور دست در دست هم ؛ پلی می ساختند برای راهی که مدت ها بود بسته شده بود.

وضع ایتالیا و سوییس و اتریش و انگلیس و ایالات متحده هم که خود دیده اید و یا می توانید حدس بزنید.

در سوی دیگر نگاه کنید به مصر ، الجزایر ، عربستان و ...
هیچ کدام شان تعداد شرکت کنندگان شان از 30 نفر بیشتر نبود و صد البته که نسبت زنان هم کمتر از 10درصد بود.

کشورهایی هم که حالا خواهان برگزاری بازی ها هستند و برایش بالا پایین می روند، کشورهایی هستند که خواست شهروندان شان را منعکس می کنند.
شاید بزرگترین استثناء برای گفته هایم ، چین است.البته من واقعاً چین را یک کشور بسته نمی دانم، چون از معیارهای اقتصادی حداقل بسته نیست.به علاوه ظاهراً روند تغییرات«کنترل شده» سیاسی در چین ، نمی تواند از این سریع تر باشد، چون شاخص های توسعه شان را بی ثباتی سیاسی تهدید خواهد کرد.

at 1:31 AM

کار مملکت

این را از یکی از صاحب منصبان حکومت شنیده ام با واسطه، قسم می خورد که کار اداره مملکت دقیقاً همین طوری ست :

می گن ، تو یکی از شهر های خیالی ، در یک خیابان اش، یک چاله برزگی بوجود آمده بود .رهگذران هم مرتب در چاله می افتادند و دچار جراحات شدید می شدند.طوری که تا برسانندشان به بیمارستان محله بغلی ، اکثرشان فوت می کردند.

مردم و مسئولان همه شاکی ، جمع شدند که راه حلی برایش جور کنند.
خلاصه اونی که از همه محسن رضایی تر بوده ( هول تر از همه بوده) می پره می گه که آقا من راه حل رو دارم، باید از این به بعد یه آمبولانس 24ساعته روز بغل این چاله کشیک بده.

بعد یکی که از همه معین تر بوده( از همه سمج تر و ...تر بوده) می گه اینم حرف بود زدی ؟آخه اینم شد راه حل؟

همه می گن خوب خودت یه راه حل بگو.اونم بعد کلی فکر می گه :فهمیدم ، بغل این چاله باید یه بیمارستان تاسیس شه!

همه متعجب می شن، در این حال اونی که از همه احمدی نژاد تر (لُر تر بوده و مبتکر طرح های ضربتی) بوده ، می گه : من تا این حد بی عقلی رو تحمل نمی کنم ، آخه اومدی درستش کنی؟

بعد با صدای بلند و رسا می گه : باسه حل این مشکل این قد خرج لازم نیست، بغل بیمارستان محله بغلی ، یه چاله درست می کنیم!!!