<body><script type="text/javascript"> function setAttributeOnload(object, attribute, val) { if(window.addEventListener) { window.addEventListener('load', function(){ object[attribute] = val; }, false); } else { window.attachEvent('onload', function(){ object[attribute] = val; }); } } </script> <div id="navbar-iframe-container"></div> <script type="text/javascript" src="https://apis.google.com/js/platform.js"></script> <script type="text/javascript"> gapi.load("gapi.iframes:gapi.iframes.style.bubble", function() { if (gapi.iframes && gapi.iframes.getContext) { gapi.iframes.getContext().openChild({ url: 'https://www.blogger.com/navbar.g?targetBlogID\x3d8321473\x26blogName\x3dBianconero\x26publishMode\x3dPUBLISH_MODE_BLOGSPOT\x26navbarType\x3dBLUE\x26layoutType\x3dCLASSIC\x26searchRoot\x3dhttps://bianconerro.blogspot.com/search\x26blogLocale\x3den_US\x26v\x3d2\x26homepageUrl\x3dhttp://bianconerro.blogspot.com/\x26vt\x3d-9054836207128442450', where: document.getElementById("navbar-iframe-container"), id: "navbar-iframe" }); } }); </script>

Bianconero

Tuesday, May 23 at 6:30 PM

فراموش نمی کنیم؟

خیلی بامزه شد، پست قبلی من را خوانده اید؟ هنوز یک هفته نگذشته بود که ناگهان اون لوگوی کج و معوج کارلس برگ از کنار آتش بس برداشته شد

Image and video hosting by TinyPic

خیلی نامردند ، بنده همین جا از تمامی عاشقان کارلس برگ عذرخواهی می کنم ، و قول می دهم که مثل همه فراموش کنم

Monday, May 15 at 8:05 PM

و ما فراموش می کنیم

بنازم به قدرت فراموشکاری ، یادمه سال قبل از جام جهانی فرانسه ، برای ایرانیان و به خصوص جوانان شور و هیجانی داشت ، همه حرف از رو کردن خوشی به مردم می زدند ، حتی شاهد از راهیابی معجزه گونه ایران می آوردند. این قدر قضیه شور شده بود که مدرسه ، روزهایی که ایران بازی آماده سازی داشت ، به ما اجازه می داد که زودتر برویم خانه

در یکی از این سری بازی ها ، یک دوره بازی چهارجانبه بود ، که در هنگ کنگ برگزار شد. ما هم طبق معمول ، به هر کلکی بود ، وقت آزاد کردیم از ساعات مدرسه ، که برویم و قبل از ظهر بازی را خانه زنده تماشا کنیم.

بعد ، وقتی رسیدیم و مشغول آماده کردن سوروسات شدیم ، احساس کردم که کانال ها ، هیچ کدام از آمادگی های قبل بازی «تیم ملی» را ندارند ، معمول این است که تمام برنامه های عادی قطع می شود ، واز یک ساعت قبل ،یک برنامه کسالت باراستودیویی شروع می شود و یک شبه کارشناس هر چرندی بخواهد می گوید و مجری موظف به تایید است ، ولی این بار خبری نبود.خلاصه ، ما هی منتظر و منتظر و منتظر...

مرتب ساعت رو چک کردیم و ناباورانه به روزنامه ورزشی که نکند دوباره از آن اشتباه های مسخره کرده باشند. خلاصه بعد از یک ساعتی تلاش و عوض کردن کانال ها، مایوس ، رفتیم پی کارمان ، تا اخبار ورزشی نتیجه بازی ایران را اعلام کرد، مسخره اش این جا بود که هیچ حرفی از این که چرا بازی پخش نشد نزدند.

فردای آن روز ، روزنامه ها ، که هنوز عضو شجاعت شان را نکشیده بودند ، علت را بروز دادند : دور تا دور زمین ورزشی ، تبلیغ حامی مالی برنامه بود ، که از نظر برادران دارای مورد تشخیص داده شده بود ، و گفته بودند که باید تبلیغ ها رو جمع کنید!!!! و بعد هم که با مفهوم « حامی مالی» آشنایشان کرده بودند ؛ به این نتیجه رسیده بودند که بهتره امت اسلامی رو به گناه نیاندازند.

حالا سعی کنید به مغزتان فشار بیاورید ، ببینید چه چیزی را در دور تا دور زمین تبلیغ کرده بودند که این قدر قبیح بود؟

نه ، مجله های پنت هاوس و پلی بوی و ... نبود

نه ، «رد دیستریکت» های هنگ کنگ هم موضوع تبلیغ نبود

نه ، رژیم های خودفروخته حامی ایالات متحده هم صحبتی ازشان نشده بود

بله درست حدس زدید ، قضیه خیلی ساده بود ، آبجوی کارلس برگ

خوب البته بازی بعدی را هم به همین مصداق سانسور کردند و ایران سوم شد ( طبق معمول ) . تا اینکه چند روز پیش که داشتم از اتوبان چمران رد می شدم ، چشم ام به جمال این تبلیغ روشن شد ، نزدیک بود تصادف کنم ، باورش کمی سخت بود، سال های بعد از اون بازی ، جام قهرمانی باشگاه های اروپا به شکل زنده شروع به پخش شد ، و حساسیتی نشان داده نشد، با اینکه یکی از بزرگترین حامیان بازی ها ، همین نجسی سازان معروف بودند.

Image and video hosting by TinyPic

اما اینکه در پایتخت ام القرای اسلام ، این کفار شما را به دیدن « آتش بس» دعوت کنند ، کمی کنایه آمیز بود : کی با کی آتش بس کرده؟

Thursday, May 11 at 1:13 AM

سرگیجه3

می توانید این نوشته را به جای تحلیل ، یک برداشت شتاب زده از وضع موجود بدانید ، خوب مگر ریاست جمهور این مملکت در کارهایش شتاب ندارد ، من هم به همین شکل...

از بابت شلوغ بازی های نظام تقریباً دل من که قرص شده است ، به قول قدیمی ها، سگی که گاز می گیرد پارس نمی کند ، جمهوری اسلامی هم اگر می خواهد از ان پی تی خارج می شود و دو تا موشک ناقابل به ابر ناوهای آمریکایی شلیک می کند ، جنگ ساختن که سخت نیست.

بر خلاف تمام فحش و فضیحت ها ، ظاهراً دولت کریمه حسابی خودش را باخته که وقتی می روند اندونزی ، ناگهان یاد رییس جمهور اندونزی می افتد ( احتمالاً با دیدن جمال چهره محمود خان ) که باید به عنوان میانجی پا به میدان بگذارد ، آن هم میدانی که قبلاً چهار کشور دارای حق وتو را اوت کرده است. خوب بالاخره لابد پشت در چیزی شنیده در مورد فرج و از این حرف ها. از سوی دیگر اقیانوس ، من نمی فهمم این دست گل لابی های قدرتمند واشنگتن است یا واقعاً سلطنت طلب ها و یا حتی گروه های میانه رو تر ، توانسته اند اتاق های فکر کاخ سفید را متقاعد کنند که مذاکره با ایران اکنون بیش از سود ، هزینه دارد، به همین دلیل ، با وجود اوج گیری اختلاف ها در شورای امنیت ، دکتر رایس ، ایران مشتاق به مذاکره را به روسیه ، کشوری که در امر اتمی حالا نقش دسته چندم گرفته حواله می دهند .

هر چه "این وری" ها تلاش می کنند تا با غوغا و پر هزینه کردن ، "آن وری" ها را متقاعد کنند که می شود با رژیمی سرکوبگر هم سر میز مذاکره نشست ، ولی خوب ، مثل اینکه "آن ور تری ها" توانسته اند قالتاق بازی های "این وری " ها را رو کنند.

چند چیز را البته من نمی فهمم :

.چطور می شود که دولت ایالات متحده ، با این همه مشکل ، حاضر به امتیاز دهی به ایران نیست ، در حالیکه ایران بی شک می تواند به متحدی بزرگ برای شان تبدیل شود ، اگرچه مستبد ولی مقتدر در منطقه

. چطور می شود ، در حالیکه خودت به حرف هایت اعتقادی نداری و برای "دشمن" فتوکپی کتاب های دینی دبیرستان را به جای نامه سیاسی می فرست ، باز هم به همین راحتی ، بر سر زندگی و آسایش میلیون ها انسان قمار کنی و خیلی راحت حرف از خروج و دخول بزنی؟

..چطور می شود که به همین الکی ، نظر قدرت بلامنازع دنیا ، در مورد مذاکره با یک رژیم غیر قانونی، در کمتر از دوماه عوض شود؟

Sunday, May 7 at 12:17 AM

سرگیجه 2

خواستم از بازی بامزه ای که پرزیدنت شروع کرده بنویسم ، و اینکه تعجب می کنم ، چطور بخش بزرگی از جامعه ، با طیب خاطر مشغولش شده ، و به راحتی ، علنی ترین خطر – جنگ و تحریم – را ناممکن فرض می کند.

خواستم از نمایشگاه کتاب – به قول ظریفی بازار مکاره اردیبهشت تهران- بنویسم که چقدر مسخره ، کتاب ، آخرین اولویت وارد شوندگان به آن است.

اما این ها را ول کنید ، احساس درون من را عشق است:

اخیراً شدیداً به مفهوم «روشن فکری مذهبی» بدبین شده ام. فکر می کنم ، اصولاً این شبه جریان فکری ، فقط رد پایش را می شود در کشور های خاصی گرفت. مثلاً در کشوری آزاد مانند ترکیه ، چندان به چشم نمی آید ، چون آنجا سکولار ها میدان دار عرصه فرهنگ اند ، مدت هاست این طور است. یا مثلاً در عراق و سوریه ، با وجود اینکه دولت هایی به مراتب نرم تر در قبال موضع دین دارند ، و احتمالاً چنین جریانی را به درد بخور ارزیابی می کنند ، ولی فقط نعره بنیادگرایی از این کشور ها بلند است.

ولی مثلاً به ایران نگاه کنید ، کمترین اثری از سکولاریسم و خصوصی سازی دین به قوت تمام محو می شود ، و البته با هزینه گزاف ، برای دین تبلیغ می شود ، مضحک اینجاست که هیچ تاثیری هم بر جامعه ندارد ، انگار دارند به زبان دیگری متولیان تبلیغات دینی حرف می زنند : حتی از رسانه ملی ، سریال هایی پخش می کنند که غلیظ ترین و بی تناسب ترین آرایش روی صورت زنان چادری – مقنعه ای می نشیند ، بلکه مردم التفاتی کنند ، ولی مثل اینکه روند حجاب زدایی با تمام نیرو به پیش می رود. انگار مردم فقط جاهایی که مورد پسند شان باشد را می شنوند.

خوب ، حالا به نظر شما ، برای جامعه ای که به راحتی به سوی مدرنیته غش می کند ، در عین حال از خرافه گرا ترین جوامع خاور میانه – و اگرقاره افریقا را استثناء کنیم ، جهان – است که خط روشنی بین دین و خرافه ندارد ، بهترین کار برای ادامه بیرون راندن فکر لایسیته از ذهن مردم چیست؟

از این بابت فکر می کنم بی ربط نیست که فعالین روشن فکری ِ دینی ، آخر هر هفته فتیله انتقاد را از صدر تا ذیل ایدئولوژی نظام بالا می کشند و ریش هیچ کسی دود نمی بیند ، ولی سکولاریست ها ، حتی به جرم نفس کشیدن ، تاوان شلوغ بازی روشن فکری مذهبی را پس می دهند( نمونه اخیرش دکتر جهانبگلو و نمونه قدیم ترش ، اکبر گنجی و سلطانی) .

حاکمیت ایدئولوژیک ، تا دلتان بخواهد زمین بازی را برای روشن فکری مذهبی باز می گذارد ، دکتر سروش هر جا دلش بخواهد می رود سخنرانی می کند و حتی روزنامه ها اجازه پوشش اخبارش را دارند . در مقابل ، دکتر جهانبگلو در فرودگاه به دام می افتد و اکبر گنجی ، در سخت ترین روز های زندگی اش ، سانسور کامل می شود. نمی خواهم برداشت کنید که تئوری توطئه ای در کار است ، دلیل کل مسئله خیلی ساده است :

حاکمیت میزان همذات پنداری ش با روشن فکران مذهبی به مراتب بالاتر از این «خدانشناس ها متعلق به قعر جهنم» ست.

اسف بار اما اینجاست که امروز ، نماینده سیاسی این جریان فکری ، یعنی سپاه مضمحل اصلاح طلبان ، و چپ های خط امامی ، علناً اجازه فعالیت عرفی گرایان را حضور خود در قدرت می دانند ، و آنها را زائده ای از خود به شمار می آورد ، حضور به حمایت از کاندیدای آنها ، توسط برخی از چهره های مطرح عرفی گرایان هم البته در ایجاد این تعبیر بی تاثیر نبوده است.

حالا ، تئوری توطئه من : از نظر من ، شاگردان این جریان، فرم بزک شده ء همین جانیانی هستند که روزانه در عراق ، بی تبعیض نژادی ، آدم می کشند.

وجه مشترک شان ، اطمینان شان از در چنگ داشتن حقیقت است.

وجه افتراق شان ، نداشتن عرصه مناسب برای عرض اندام است.

تبیین این تئوری البته خیلی وقت می خواهد ، ولی پیشنهادم ، به چالش کشیدن ایشان است تا ببینید چقدر بردبار هستند و «گناه» هایی که مرادشان دیگران را از آن نهی می کند ، چه آسان مرتکب می شوند – خوب یادتان آمد ، شلوغ بازی اخیر وبلاگستان را می گویم-.