<body><script type="text/javascript"> function setAttributeOnload(object, attribute, val) { if(window.addEventListener) { window.addEventListener('load', function(){ object[attribute] = val; }, false); } else { window.attachEvent('onload', function(){ object[attribute] = val; }); } } </script> <div id="navbar-iframe-container"></div> <script type="text/javascript" src="https://apis.google.com/js/platform.js"></script> <script type="text/javascript"> gapi.load("gapi.iframes:gapi.iframes.style.bubble", function() { if (gapi.iframes && gapi.iframes.getContext) { gapi.iframes.getContext().openChild({ url: 'https://www.blogger.com/navbar.g?targetBlogID\x3d8321473\x26blogName\x3dBianconero\x26publishMode\x3dPUBLISH_MODE_BLOGSPOT\x26navbarType\x3dBLUE\x26layoutType\x3dCLASSIC\x26searchRoot\x3dhttps://bianconerro.blogspot.com/search\x26blogLocale\x3den_US\x26v\x3d2\x26homepageUrl\x3dhttp://bianconerro.blogspot.com/\x26vt\x3d-9054836207128442450', where: document.getElementById("navbar-iframe-container"), id: "navbar-iframe", messageHandlersFilter: gapi.iframes.CROSS_ORIGIN_IFRAMES_FILTER, messageHandlers: { 'blogger-ping': function() {} } }); } }); </script>

Bianconero

Tuesday, September 20 at 12:20 AM

سئوالی چند از یک دوست

فروتنانه در پاسخ به مقاله ارزشمند شما" نامه به احمدی نژاد"
فرهاد جان سلام

با عرض ادب و مهر،نامه ء پر مغز شما را به ریاست جمهوری تان خواندم.در مقامی نیستم که چنین مطالبی را نقد کنم،این را به خوبی می دانم،اما فکر کردم چند خطی ازین آزادی که عرصه مجازی فراهم آورده بهره مند شود تا به قول شما دوباره وارد جرگهء آدم ها(موجوداتی که روابط شان را در اجتماع ترس تنظیم نمی کند) شوم.
اول این که تمنا دارم بگویی چرا شما که مثل من رای به هیچ یک از کلوپ قدرت ندادی(باور کن فهم این مسئله برای آحاد جامعه سخت بود که فهم کنند همه کاندیداها جزو باشگاه قدرت اند و ازین نظر حداقل یکسان اند)؛ این مرد به قول شما کوتاه را رییس «جمهور» خود بنامی؟
من از او کینه ندارم،از هیچ یک از سران این مملکت ندارم،حقیقت این که برای کسی که از عهدنامه «گلستان چای» حرف می زند احساس ترحم هم دارم.جدای از سر پایین انداختن ،بر بلاهت کسی که تعریف درجه را نمی داند تاسف هم می خورم.اما همه این ها دلیل نخواهد شد که برای رواج مهر ورزی( که بسیار به اعلام اش از سوی این مرد بدبین ام) او را منتخب ملت ایران بدانم،چه رسد به منتخب من.

دوم ؛در کمال احترام می خواهم که شما مستندات خود را برای مدعایتان ( هوشمندی و مدیر تر بودن این یکی از آن یکی) روشن کنید.همیشه انتقادات شما را نسبت به «کلوپ نازی آباد» ستوده ام(از جمله همین ترکیب موجز و گویای شما را) با این وجود ،احتمالاً به دلیل کمبود دانش، نتوانستم مدعای شما را هضم کنم.

سوم؛اشاره شما به بهره مندی از قانون سلب تابعیت برای خودتان ،مربوط به مقاله «من موشک شهاب سه نیستم» است.البته که چنین اقدام شجاعانه و انسانی شما، که در کمال فروتنی حاضر به سلب حقوق اساسی شما برای شریک نشدن در جنایتی علیه بشریت است.اما با آنچه از شما شناختم ،کنجکاو شدم که آیا باز هم چنین شجاعانه عمل کرده اید؟

چهارم ، من پیش از این نیز اطلاعی هر چند سطحی از ماده مورد اشاره شما داشته ام.آن طور که من شنیدم ، ایرانیان ثروتمند که از مهلکهء انقلاب گریختند، و تبعیتی دوگانه داشتند، در ایالات متحده دعوی به دادگاه بردند که تبعهء ایران نیستند و به عنوان یک آمریکایی از حکومت جدید ایران به خاطر مصادره اموال شان شکایت دارند.عده ای شان موفق شدند مبالغی هنگفت از دارایی های بلوکه شده ایرانی را به چنگ آورند(با سلب تابعیت ایرانی).خلا قانونی مذکور در چند جا دیگر هم مورد سوء استفاده قرار گرفت.بنابراین دولت وقت (زمان جنگ) تصمیم گرفت شرط سلب تابعیت را موافقت هیات وزیران قرار دهد.پر واضح است که این خود به خود به معنی منتفی شدن چنین گزینه ای بود.برای همین هست، که هنوز بسیاری از ایرانیان ساکن خارج ،با پاسپورت کشور مبدا از اقامت گاهشان خارج می شود و به مهر آباد که می رسند پاسپورت ایرانی را که از سفارت طلب کرده اند رو می کنند!
در بعد حقوقی سخن شما کاملاً صحیح هست.الغای حقوق اساسی چون سلب تابعیت ، آن قدر مذموم هست که نیازی به سخن بیشتر نباشد.اما عزیز ،مگر اصول ده گانه ابتدای قانون اساسی به کمال اجرا می شود که از زیر پا گذاشته شدن اصل نهم تعجب کنیم و بر پایه اصل هشتم در صدد گوشزد کردن اشتباه بر آییم.
بخواهیم یا نخواهیم ، حکومت مدت هاست راهش را از من و شما جدا کرده ، و صدای ما وقعی نمی نهد.
من هم مانند شما ،مدت ها گوشزد کردن اشتباهات حکومت را ،نه لزوماً فقط از سوی اهل اندیشه ،بلکه توسط آحاد مردم ، چه درست و چه غلط ، راه اصلاحی عالی می دانستم. هزینه پایین برای «گوشزد کردن» ، تیراژ بالای «گوشزد» و افزایش غیر مستقیم آگاهی ها از فواید بی شمار این روش است.اما با مخروبهء فرهنگی که ما حصل دول جنگ و سازندگی و اصلاحات است ، می توان «واقع بینانه» به تاثیر اش خوش بین بود؟

در آخر اشاره کنم که از کم نوشتن شما هم چنان گله مند ام.
اخلاقاً خود را موظف می دانم که اگر قابل دانستید و پاسخی به این نامه نگاشتید ،وبلاگ من افتخار چاپ اش را خواهد داشت.

با مهر
دانیال

Blogger Majid Zohari می گوید:

استدلال‌های خوبی ارائه کرده‌اید.  

~

Post a Comment