<body><script type="text/javascript"> function setAttributeOnload(object, attribute, val) { if(window.addEventListener) { window.addEventListener('load', function(){ object[attribute] = val; }, false); } else { window.attachEvent('onload', function(){ object[attribute] = val; }); } } </script> <div id="navbar-iframe-container"></div> <script type="text/javascript" src="https://apis.google.com/js/platform.js"></script> <script type="text/javascript"> gapi.load("gapi.iframes:gapi.iframes.style.bubble", function() { if (gapi.iframes && gapi.iframes.getContext) { gapi.iframes.getContext().openChild({ url: 'https://www.blogger.com/navbar.g?targetBlogID\x3d8321473\x26blogName\x3dBianconero\x26publishMode\x3dPUBLISH_MODE_BLOGSPOT\x26navbarType\x3dBLUE\x26layoutType\x3dCLASSIC\x26searchRoot\x3dhttps://bianconerro.blogspot.com/search\x26blogLocale\x3den_US\x26v\x3d2\x26homepageUrl\x3dhttp://bianconerro.blogspot.com/\x26vt\x3d-9054836207128442450', where: document.getElementById("navbar-iframe-container"), id: "navbar-iframe" }); } }); </script>

Bianconero

Wednesday, August 17 at 7:55 PM

دیوار

زمانی طولانی از شکست سنگین اصلاح طلبان پیشرو نمی گذرد،که سعید حجاریان ،که حالا ازشر حفظ حرمت دوستان پیشین نیز با خط تحریم ،راحت شده، استراتژی که خیلی از شخصیت های برجستهء مشارکت و دوم خرداد مدت ها قبل آن را منقضی اعلام کرده بودند را به عنوان راه کار خود اعلام کرده:«مشروطه خواهی»(و یا دقیق تر ، بازگشت به مشروطه خواهی)
سعید خان ،که تیر کین ِ رهبران همین حکومتی که مشروطه اش را می خواهد روی صندلی چرخ دار نشانده ، در سخنان خود ؛ که باید توسط اهل فن مورد بررسی قرار گیرد ، وزن تئوری خود را به شهادت نتیجهء انتخابات افزون می داند. حزب شکست خورده مشارکت ،که در این دوره ، جام اخلاق را هم برخلاف ادعایش واگذار کرد – رجوع کنید به متناقض گویی و بعضاً نغزگویی!هایی مشارکتی ها از «رهبری خودشان بیاید رهبر اصلاحات شوند.» و«حکم حکومتی را قبول نداریم» ،تا «بنا به مصلحت وارد کارزار می شویم» و « برای رفع فاشیسم به هاشمی ..» -؛می گوید که پوست انداخته و شاهد مدعایش ، تغییر دبیر کل است. مشارکت مدعی ورود به عرصه جدیدی و دورانی نو از حیات سیاسی اش است – چیزی که به نظر شخصی بنده ، بعد
انتخابات نوشتم ، کار درستی نیست، و عرصه اجتماع برازنده تر است برای ایشان-.
هواداران حق دارند تا هر وقت بخواهند عضو این حزب بمانند، اما برای ماندن در کنار «خط امامی ها»، فکر می کنم باید قانع شوید که مزایای این اتحاد بر مضارش می چربد.به این منظور شایسته است کمی به عرصه هایی که شاید هدف هواداران – که به گمانم جز،آگاهی عامه ، رفاه و حق حاکمیت ملی چیز دیگری نمی خواهند – در تاثیر گذاری باشد ،نظری بیافکنیم :
.مشارکت از همان اول پرونده هسته ای هم ؛حتی جرات اظهار نظر نداشت،چه برسد به حضور سیاسی در جریان این پرونده.
.با اعلام کابینه ، و ابلاغیه درون حزبی ، مشارکت از حضور در کابینه منع شده است.این یقیناً به معنی به صفر رسیدن احتمال هر گونه اثر گذاری درون حکومتی بر روند هاست.
.حضور مشارکتی ها در راس سازمان های غیر دولتی ، با توجه به آن چه تا کنون رخ داده ، احتمالاً به جای ایجاد حاشیه امنیت، فقط برای حاکمیت حساسیت زا خواهد بود. قطعاً واکنش تند رو ها نسبت به موسسه ای که رسیدگی به حال درماندگان را انجام می دهد و در راس اش یک عضو سیاسی مشارکت حضور دارد، جدای از شبههء سیاسی بودن اعمال سازمان در افکار عمومی ؛ بسیار تند تر خواهد بود از زمانی که افرادی اهل فن تر ، گیرم کمی خارج از خط امام بر ریاست آن سازمان گماشته شود.(داخل پرانتز بگویم که مشارکتی ها به قول رییس جمهور اسبق یک بد اخلاقی دیگر هم کردند ، آن ها آشکارا می گویند «سازمان های غیر دولتی»، که به یقین برای فعالیت هایی اجتماعی ابداع شده اند، سکوی پرتاب بعدی ما به قدرت خواهد بود!)
.میزان مخالفت با مشارکت( و به درجات کمتر ،دوم خرداد)، به مراتب بیش از میزان هواداری اش است.این یک واقعیت ملموس است، ولو این که برپابه استددلال های کم مایه ای چون :«این ها باعث حفظ نظام شدند.» استوار شده باشد، در حال حاضر سکهء رایج محافل شبه سیاسی – مردمی ست که بار اطلاع رسانی و جهت دهی به افکار اجتماعی را در تاکسی ها به دوش می کشند.

جدای از آن چه به نظرم مضار کنار مشارکت ماندن – چون اغلب هواداران عضویت ندارند در این حزب – بود ، یک نکته ء اساسی در گفته های خود حجاریان هست که انگار مغفول مانده از دید هواداران «جوان» مشارکت:
«... اگر به فرض، اصلاح طلبان در هشت سال گذشته نتوانسته اند به وظايف خود عمل كنند، تئوري ياد شده نفي نمي شود چون به هر حال منابع مشروعيت در ايران چندگانه است و لاجرم نهال‌هاي جديد براي پيگيري مطالبات دموكراتيك مردم در درون دستگاه سياسي كشور پديد خواهد آمد.» حتی نکاتی از این واضح تر هم احتمالاً مانع نخواهد شد که «جوانان مشارکت» در یک بیانیه ، «تنها را پیش ِ رو را مشروطه طلبی» بدانند.این شاید نقایص بارز این شبه – حزب را بیشتر نمایان می کند. جوانان که حلقهء ارتباطی جامعه( به خاطر داشتن اکثریت درآن و اقلیت در تصمیم سازان جمهوری اسلامی) و حزب می بایست باشند ، از تحولات عمیقی که آرام آرام زیر پوستی رخ داد و علی رغم هشدار بسیاری از دگر اندیشان ، عملاً مشارکت به آن بی توجهی نشان داد تا زمینه ساز شکست سنگین شان بشود ، حزب را می باید خبر دار کنند تا تحلیل های حزب به واقعیت نزدیک تر شود، اما انگار برهوت ایده است حزب ،نه انگار اتاق خالی ست ، با در های عقیدتی پولادی .سعید که حرف می زند، در مقابلش «جوانان مشارکت» نیستند ، دیوار هست،که طنین صدایش را بر می گرداند.این جاست که دنبالهء پیشرو برای آن ها کمی سنگین می نماید.

به عنوان آخرین حرف : مقاله دیگر اش ، استدلال را چونان سست می کند تا هدف را موجه کند که می نویسد:«.... انقلاب مشروطه ايران همزمان بود با دو انقلاب مشروطه روسيه در فوريه ۱۹۰۵ و انقلاب مشروطه عثمانى ۱۹۰۷. آن دو انقلاب بعد از كش وقوس هاى متفاوت به جمهورى لائيك و آته ايست فرا روئيدند. هم بلشويك ها بعد از اكتبر و هم كماليست ها بعد از سرنگونى سلطان عثمانى به ضديت با مذهب روى آوردند....» تکرار کنم که سنجش عیار عقلایی بودن مقاله به عهده اهل فن است، اما لابد باید به روی این چشم بست که« اته ییسم» و «لایسیته» برابر نیستند. مخالفت با مذهب حداکثری (که سعید آن را مبنای استدلال اش قرار داده) تقریباً مفهوم لایسیته ست و اصلاً پیوند معنایی با اته یسم ندارد.سعید در هیچ کجا از مطلب اش لزومی نمی بیند که مدعایش ،یعنی شروع قدرت گیری آته ییسم را مستدل به ظهور خطوطی کند که مبین «بی خدایی» باشد .سواد ناقص تاریخی من می گوید که مشروطه طلبان ایرانی ، لاییک بودند و نه آته ییست.اما نمی توانم آن را مستدل کنم ،چون کتب تاریخی در دسترس ام نیست.اما مثال روشنی چون آخوند زاده را نشانی می دهم.سعید مسئولیت تفرقه و دوری روحانیت از روشن فکری ، بر گردن مخالفت روشن فکری می اندازد.حتی اگر محدودیت های ظرف مکانی و زمانی آن دوران راهم در نظر داشته باشیم، فکر می کنم برای مقابله با عقب ماندگی ها و کاستی ها ،چاره ای به جز مبارزه با مذهب نبوده ست.روشن فکر کسی نیست که به خوش آمد مردم حرف بزند. شخصاً به عنوان یک اته ییست از برابر انگاشتن این نظریه با لایسیته ناخشنودم.

Post a Comment