برگ دیگری از صفحات ملتهب این پرونده پرحجم و پر هزینه (احتمالاً فقط برای ایران) با پیشنهاد اروپا – یا به قولی سه کشور نماینده اروپایی- و حمایت ضمنی ایالات متحده ورق خورد.با مصاحبه ای که در یک سویش محمدی عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس – در واقع نمایندهء ائتلاف سپاه و آبادگران – و سوی دیگرموسویان – نمایندهء روحانی و تا حدودی هاشمی رفسنجانی – در برنامهء تحلیلی بیست و سی شبکه دو تلویزیون پخش شد، خیلی احتیاج به دقت نداشت تا متوجه شکاف عمیق نظری در تاکتیک و در عین حال اتفاق نظر عجیب در استراتژی را میان دو جریان اصلی – و شاید دو جریان تک تاز و یگانه این پرونده – بشویم.قبلاً نوشتم که مردم در این معادلع هیچ اند ،نهایت ازشان مصاحبه می گیرند تا مصرف تبلیغی داشته باشد.اصولاً با وجود تبلیغات سنگین رسانه دولتی ،هیچ علامتی دال بر هوشیاری افکار عمومی داخلی به چشم نمی خورد.سوی دیگر جهان نیز ،ظاهراً به درخواست طرف ایرانی کل جریان مذاکرات از دید رسانه های عمومی خارجی به دور بود،چیزی که شاید بیش از همه ضرر اش را اروپا ببیند: امروز ایران مدعی ست که تعلیق را در جریان مذاکرات پشت درهای بسته به شکل مشروط پذیرفته.اما طرف اروپایی با تکیه بر اشتباه بودن شروع غنی سازی، آشکارا می گوید که طرف ایرانی این بند را برای مصرف داخلی در خواست کرده بود.
برجستگی اختلاف میان دو نگاه حاکم – که یکی در آستانهء استعفا و دیگری مترصد کسب مقام «مذاکره» است – خیلی ابهامات پیشین را روشن می کند :
موسویان – و کل جریان متبوع اش – بر موفقیت دیپلمات های «هسته ای» تاکید می کند ،چیزی که وزرای سه گانه اروپایی همه حال به آن صحه گذاشتند،مهم نیست که این به ظاهر دیپلمات های ما ، تاجر زبان دان باشند.
محمدی حرف هایش تقریباً برابر حرف های لاریجانی پس از توافق ایران و اروپا در پاریس است: او اصرار دارد که نقائص در عملکرد تیم مذاکره برجسته بوده است.او می گوید که هنوز در پیشنهاد اخیر نیز ، در حاشیه ایران امتیاز می گیرد و در متن امتیاز می دهد.
موسویان در مقابل می گوید که تیم شرایط را به گونه ای پیش برد که از اجماع جهانی علیه ایران در بیست ماه پیش ،ما به نقطهء اعتماد نسبی رسیده ایم،گرچه اذعان دارد که ممکن است با رد این پیشنهاد امروز اجماع قبلی دوباره شکل گیرد.
محمدی آشکارا از این نکته استفاده می کند و می گوید ما در زمانی از بحران خارج شده بودیم و اجماع را شکسته بودیم،می بایست به استقبال بحران می رفتیم،نه امروز از موضع ضعف به آن مبادرت ورزیم.
موسویان تیر خلاص را می زند :ما افتخار تیم مذاکره کننده را در دیپلمات بودن شان می دانیم،اگر این پیشنهاد را رد کنیم،باز هم بر سر میز مذاکره باقی خواهیم ماند.این اروپاست که از اتاق مذاکره خارج شده است.
این که محمدی با تحکم حرف از استقبال از بحران می کند بسیار به نفع این پیش بینی ست که «نظام» و یا حداقل آنان که در نظام بالادستی را در قدرت دارند – قطعاً هاشمی امروز در آن جرگه نیست- لباس رزم پوشیده اند.اما هیچ معادلی در جامعه پیدا نمی کنید که مردم آماده تحریم ها باشند ،تجار از سود سرشار واردات چشم پوشی کنند ، ارتش و سپاه آرایش دفاع گرفته باشد و حتی مردم عادی برای روزهای سخت «توجیه شده باشند».
بسیاری حضور احمدی نژاد را دلیلی براین مدعا می دانند که نظام آرایش دفاعی گرفته :این که مدام به مردم القا می شود که مردمی که انتخابی کرده اند باید پای آن بیاستند و هزینه دهند چون دشمن – لفظ محبوب رهبری – نمی خواهد وعده های وی محقق شود.آشکار است این القائات،هرچه هم وسیع باشند از یک حقیقت تهی هست،جامعه هدفی که به احمدی نژاد رای داده ،وی را برای بهبود وضع موجود بر گزید،نه تخریب اش.اینکه دستگاه پروپاگاندای نظام بتواند توجیه را اعمال کند،باید منتظر ماند .
یک چیز که در روزهای آینده شاید واضح تر شود ،کمک بیشتری به فهم ماجرا می کند: اینکه ایالات متحده در صورت مخالفت با غنی سازی به چه مقدار هزینه دهی فکر کرده است؟ اگر آن طور که برخی مفسرین ،ایالات متحده را بر عدم دست یابی ایران به سلاح هسته ای راسخ می بینند، پس باید بیشتر نظاره گر یک دوئل میان جناح جدیداً روی کار آمده در ایران ، و دولت ایالات متحده بود.در این دوئل همه گزینه ها از تحریم تا حمله نظامی به سایت های اتمی ایران متصور است.
اما اگر محاسبه تئوری پردازان نظام آخوندی درست از آب در آید ،و ایالات متحده به مذاکره با آخرین حلقهء «محور شرارت» تن دهد،فراموش نکنید که کره شمالی در حال چانه زنی در روند حراج بمب های هسته ایش با ایالات متحده در چین به سر می برد و لیبی نیز قبلاً در معامله ای پرسود، آن را با سلطنت قزافی ها تاخت زد، آن وقت باید روزهای تاریک تری را در آینده ایران ترسیم کرد.در این حراج برخلاف دیگر جاها «نقد» معامله نمی کنند، حقوق معامله می شود: نوع «بشری » در مقابل «اتمی»
اما از یاد نبرید که بسیاری بر این باورند که غرب گریبان ایران را بر سر مسئله حقوق بشر آزاد نخواهد کرد.شاید همین تحلیل بوده که سران نظام را مصمم به رویارویی با غرب کرده است.امری که می تواند بقای نظام را تضمین کند و یا بر عکس مقدمات سقوط اش را تحکیم کند.
آینده بیشتر این مسئله عیان خواهد کرد.
پ.ن.: ذکر یک نکته خالی از لطف نبود:
در کلوز آپ هایی که از دستان موسویان – عضو عزیز دیروز و احتمالاً مغضوب امروز – گرفته می شد ، اصراری بر نشان دادن دکمه سر دست های طلای آقای «دکتر» بود.داخل پرانتز موسویان عمده روزهای جوانی را در سفارت ایران در آلمان به سر برده که برای اش متهم به همدستی در قتل های برون مرزی روشن فکران از جمله شادروان بختیار و فرخزاد است،این که او از کجا دکترا اخذ کرده خود سئوالی دیگر است.اما دوربین اصرار داشت که مردم متوجه شوند که موسویان ،ساعت گرانقیمت دارد ، دکمه سر دست(امری بی سابقه در میان سران جمهوری اسلامی) می بندد ، محاسن را کوتاه می کند و پیراهن با یقه رنگ متمایز می پوشد. اما در مورد محمدی ،کلاً دوربین یا از لانگ شات استفاده می کرد و زوم اش از نیم تنه وی فراتر نمی رفت.به عکس دکمه سردست دقت کنید: این آغازی ست در میان سران نظام ،یا پایانی ست برای دوران تغییر؟
Bianconero
Sunday, August 7 at 1:59 AM
سقف ، کف....
© Daniel 2005 // Powered for Blogger by Blogger templates