<body><script type="text/javascript"> function setAttributeOnload(object, attribute, val) { if(window.addEventListener) { window.addEventListener('load', function(){ object[attribute] = val; }, false); } else { window.attachEvent('onload', function(){ object[attribute] = val; }); } } </script> <div id="navbar-iframe-container"></div> <script type="text/javascript" src="https://apis.google.com/js/platform.js"></script> <script type="text/javascript"> gapi.load("gapi.iframes:gapi.iframes.style.bubble", function() { if (gapi.iframes && gapi.iframes.getContext) { gapi.iframes.getContext().openChild({ url: 'https://www.blogger.com/navbar.g?targetBlogID\x3d8321473\x26blogName\x3dBianconero\x26publishMode\x3dPUBLISH_MODE_BLOGSPOT\x26navbarType\x3dBLUE\x26layoutType\x3dCLASSIC\x26searchRoot\x3dhttps://bianconerro.blogspot.com/search\x26blogLocale\x3den_US\x26v\x3d2\x26homepageUrl\x3dhttp://bianconerro.blogspot.com/\x26vt\x3d-9054836207128442450', where: document.getElementById("navbar-iframe-container"), id: "navbar-iframe" }); } }); </script>

Bianconero

Thursday, July 28 at 12:30 AM

احمدی نژادیسم و فرهنگ

جنگ قدرتی که برای کسب مقام وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از روی کار آمدن خاتمی وجود داشته را ساده دلی ست به حساب این بگذارید که دل آقای مصباح از بدحجابی به درد می آمده و یا رهبری مخالف شب شعر کانون نویسندگان و تئاتر های مدرن هستند.کارکرد این شاخه های فعالیت های اجتماعی بسیار فراتر از محدودهء روشنفکری ست.لازم است اینجا به نکته ای که واضح هم هست اشاره کنم :
دستگاه ارشاد بر اساس قانون اختیار همه جور دخل و تصرفی در «فرهنگ و هنر» این مملکت را دارد.سخت نیست تشخیص نفوذ ارشاد به عنوان سیاست گذار(سیاست گذار اما نه کارگزار) اصلی عرصه فرهنگ در جامعه،کمی به آمار نشر کتاب در سال های خاتمی و تیراژ روزنامه ها در نیمه اول ریاست جمهوری اش نظر بیاندازید.
روزنامه ، سینما ، کنسرت ها و حتی تا حدودی تئاتر(اگر به اسم ناموران حقیقی به روی اکران روند) می تواند اقشار عادی را «سرگرم» کند ،یعنی کسانی که شاید نتوانند برایت استراتژی میان مدت امریکا را در عراق تحلیل کنند ، اما روز رای گیری (همان طور که ثابت کردند) زنندهء حرف اول(به دلیل کثرت عددی شان) هستند.قضاوتی در کار نیست ،در کشور های پیشرفته هم از آحاد مردم انتظار سیاست مداری نیست،آن ها بر اساس تجربه به حزبی اعتماد کرده و آن را نماینده خود در حاکمیت می کنند،در بازخورد از یک دوره حضور این نمایندگان در حاکمیت ،این اختیار را دارند که در صورت رضایت از کارکرد ایشان دوباره ابقاء شان کنند و یا دیگری را سر کار ریاست بگذارند.کلید گمشدهء ما در این میانه «گردش قدرت» است.ضعف آن هم به نظرم در قانون اساسی ست.حاشیه رفتم،ابزار هایی که بر شمردم ،همگی این پتانسیل را دارند که مردم را علاوه بر سرگرم کردن به فکر کردن هم وادارند.مثلاً از دیدن «مارمولک» کمی به ساده اندیشی خود تامل داشته باشند و یا در شنیدن اشعار لسان الغیب از زبان «عصار» ،علاوه بر شر وشور کنسرت ،دمی هم با تعریض های حضرت حافظ با وجدان خود خلوت کنند.
این خصیصه کمابیش در تمامی تفریحات مدرن غرب حاضر است :
مهم نیست شما پای برنامه طنز «جِی لنو» می نشینید و یا به فیلم های هالیوودی می روید،در هر حال آنها پیامی برای شما دارند.آنچه امروز در قالب اعتراض به مثلاً سرگرمی های هالیوودی می شود ،به خاطر تهی بودن ایشان نیست،به خاطر کم مغز بودن آن هاست.

حال سوی دیگر قضیه ، جناح متحجر(از لحاظ نظری و نه عملی) حاکمیت ،پایگاه خود را در میان اقشار عادی دارد.طبیعی ست که کنترل آن ها از نظر فکری برایش اولویت داشته باشد.با فراوان شدن گزینه های تفریح ،متحجرین این خطر را احساس کردند که دیگر کسی پای منبر شان نخواهد آمد(دقت کنید مراد از منبر ، تمام افعال سنتی مذهبی ست).برای جناح محافظه کار اصلاً ثقیل نبود که عده ای در سالنی دو سه هزار نفری ، با صدای هنرمند «نیمه معترض»؛نیم تنه شان را اندکی بتکانند! و کمی هم بدحجابی کنند.این افراد کسانی هستند که سال هاست با منبر ها قهر اند،یعنی به عنوان پتانسیل قابل هدایت به شمار نمی روند،مشکل از جایی شروع شد ،که این ابزار سرگرمی در حال همه گیری شد : دیگر صبح زود از بقال تا مدیر کل اگر روزنامه صبح خود را نمی گرفت سرکار نمی رفت، برای همه حضور در فیلم های اعتراضی سینما ،واجب شرعی به حساب می آمد(به لطف این اقبال بود که رکورد فروش «کلاه قرمزی» که افسانه ای و در عین حال اسف بارمی نمود ، توسط قرمز شکسته شد).و از همه مهم ترحتی تئاتر های سنگینی هم که روی صحنه می آمد با اقبال قوی عمومی مواجه می شد(دیگر نمایش های سیاه بازی اصغر ترقه نبود که یکه تاز بود ،شازده احتجاب و دندون طلا مخاطبان عادی را به سوی خود می خواندند).این یعنی خالی شدن منبر ها ،اما اجازه دهید کمی لفظ منبر را بیشتر باز کنم :
از نظر من ، منبر جایی ست که یک باور مذهبی ،درست یا غلط به مردم به جای «فاکت» عرضه شود.مثالی روشن می کند قصدم را : مثلاً تمام کارشناسان علوم اجتماعی امروزه می دانند که سن بلوغ دختر را قاعده شدن اش تعیین نمی کند ،بلکه فاکتور های متعدد تربیتی خانوادگی اقلیمی ژنتیکی روانی تعیین می کنند ،اما بر منبر هم چنان اصرار می شود که سن بلوغ 7 یا 9 سال برای دختران به عنوان یک «فاکت» عرضه شود.البته اغلب پا منبری ها سئوال نخواهند کرد که مستند علمی اش کجاست و یا حداقل کدام فقیهی چنین گفته.لازم هم نیست که مستقیم وعظ بگویند ، در تعریف نوحه هم می توانند به شکل غیر مستقیم این را بقبولانند.
پس، از دید من ،مراسم زیارت عاشورا ، ادعیه دیگر ، عاشورا و تاسوعا ، و تمام مراسم مذهبی که در آن تبلیغ افکار قشر مذهبی می شود ،منبر به حساب می آید.تصدیق خواهید کرد که با تعریفی که از منبر کردم، طیف وسیعی از مردم حتی شهر نشین ،جزو «پامنبری» ها به حساب می آیند.
توان پایه گذاری بیانات بروی «فاکت» ها ،میان ایرانیان به همین دلیل ضعیف است، راحتی ادعای گزاف کردن هم احتمالاً از همین زاویه قابل بررسی ست.ما هنوز نمی دانیم که برای حرفی که آنرا «فاکت» می دانیم،احتیاج به ریشه داشتن اش در علم است ، نه مذهب و باور مذهبی.
باز حاشیه رفتم ، با همه گیر شدن سرگرمی هایی که به شکل فوق العاده محدود در زمان قبل خاتمی هم وجود داشت(مثلاً کنسرت ها معدود و اغلب در کیش برگزار می شد)، پامنبری ها از دور و بر نماینده گان جناح مذهبی حاکم در حال پراکنده شدن بودند. اگر فرضیه ام را درست بگیرید ،آن وقت می توان فهمید چرا وزیر ارشاد خاتمی که خودش از خانواده ای مذهبی ست،را به قصد کُشت کتک می زنند ،و حتی در زمان اوج جنبش دوم خرداد جناح محافظه کار و نمایندگان تند رویش هزینه استیضاح اش را- با وجود وقوف به احتمال ابقای وی- به جان خریدند. در حالیکه جناح محافظه کار نقاط افتراق اساسی با اصلاح طلب های روی کار آمده داشت،اما آین وزارت خانه نوک پیکان حملات را پذیرا شد.

با توجه به فرضیه ام، فکر می کنم ،دوران احمدی نژاد ، به نظر فرهنگی حتی از دوران هاشمی بهتر خواهد بود.دلایل اش بی شمارند.نمی خواهم طوطی وار ناممکن بودن برگرداندن چرخ را تکرار کنم،اما به نظرم دوران پیش از هاشمی ،برای این قشر عظیم جوان فقط کابوس نیست،بلکه محرک قوی برای اعتراض است،از سوی دیگر ،کارفرمایان احمدی نژاد به چیزی که می خواستند رسیدند،پس دلیلی ندارند هزینهء سنگین چنین اصطکاکی بر دوش نظام بگذارند،اگر چنین باشند که باید به دولت مستعجل بودنشان خوش بین بود.
اما همهء اینها دلیل بر این نیست که در دوران احمدی نژاد اوضاع لزوماً خوب خواهد بود،طبعاً هنرمندان و هنر در ایران به کندی دوران هاشمی پیش خواهد رفت –احتمالاً – و طبعاً از جامعه به سرعت متحول شونده بیشتر عقب خواهد افتاد.

Post a Comment