<body><script type="text/javascript"> function setAttributeOnload(object, attribute, val) { if(window.addEventListener) { window.addEventListener('load', function(){ object[attribute] = val; }, false); } else { window.attachEvent('onload', function(){ object[attribute] = val; }); } } </script> <div id="navbar-iframe-container"></div> <script type="text/javascript" src="https://apis.google.com/js/platform.js"></script> <script type="text/javascript"> gapi.load("gapi.iframes:gapi.iframes.style.bubble", function() { if (gapi.iframes && gapi.iframes.getContext) { gapi.iframes.getContext().openChild({ url: 'https://www.blogger.com/navbar.g?targetBlogID\x3d8321473\x26blogName\x3dBianconero\x26publishMode\x3dPUBLISH_MODE_BLOGSPOT\x26navbarType\x3dBLUE\x26layoutType\x3dCLASSIC\x26searchRoot\x3dhttps://bianconerro.blogspot.com/search\x26blogLocale\x3den_US\x26v\x3d2\x26homepageUrl\x3dhttp://bianconerro.blogspot.com/\x26vt\x3d-9054836207128442450', where: document.getElementById("navbar-iframe-container"), id: "navbar-iframe" }); } }); </script>

Bianconero

Thursday, July 21 at 1:11 PM

در باب انتخاب رامونا،دومین دختر شایسته ایرانی در کانادا

مهاجرت امروز دیگر یک «توطئه» -آن طور که تئوریسین دکترینال بدون مرز حسن عباسی می گوید- نیست،حتی آن طور که مهاجرین موفق می گویند راه نجات هم نیست(اثبات خلف اش بسیار موجود است).مهاجرت یک پدیده است.یک فرایند است،که مثل تمام رفتار های آدمی بر خلاف ظاهرش ،از نظم خاصی تبعیت می کند.
مهاجرت(دوست دارم از لفظ قوروق استفاده کنم در مورد کانادا) ایرانیان،فارغ از اینکه به چه انگیزه بوده،امروز تظاهرات فراوان یافته؛نسل اول مهاجر با مشقت تمام برای بدست آوردن منزلت اجتماعی در مدیوم جدید تلاش کرد،حالا نسل دوم ایرانی ها در اروپا ،کانادا و از همه مهم تر ایالات متحده به موقعیتی رسیده اند که هم تجربه سخت والدین را پیش رو دارند و هم از امکانات قابل توجهی که در سرزمین شان از ایشان دریغ شده بهره مند اند.
فارغ از میدان هایی که در کشور های مبداء مهاجرت مطلقاً ممنوع به حساب می آیند-مثل انتخاب یک دختر بر اساس استاندارد های مسابقات این چنینی که در تضاد با دین حکومت است- زمینه های بسیاری نیز-در کشور های فقر زده که حکام خود کامه دارند- وجود دارد که یا به همفکران نظام حاکم اختصاص پیدا می کند – بورس ها ی تخصص و کرسی های استادی – و یا فقط به عنوان دکور از آن ها استفاده می شود – مثل پروژه هایی که آشکار است برای ورود به آن کشور عقب افتاده از فن آوری نیاز به چند دهه کار دارد،مثل پروژه «رویان» در ایران -.
عامل دیگر خوار شمردن علم و تحقیق در کشور های جهان جنوب است.دسته دیگران مهاجرین را هنرمندان می سازند که به هر دلیل ناتوان از تولید «هنر انقلابی» «هنر متعهد» و «هنر مردم محور» تشخیص داده شده و از دایره حکومت برون افتاده اند،این ها لزوماً محصول بدرفتاری حکومت با هر پدیده ناب نیستند،بلکه خاصل محدودیت سازی و –به قول جمیله کدیور- «تنگ گرفتن شعاع دایره» هستند.
این که آیا سرزمین ایران از دخترانی چون رامونا خالی شده یا نه قابل اندازه گیری نیست،اما آمار خروج سالیانه صدهزار لیسانیسه و حضور بیش از 80% المپیادی ها بیرون مرز،آشکارا نقش مهاجرت را در سقوط کشور استبداد زده ایران در زمینه های فرهنگ و اجتماع نشان می دهد.به علاوه آشکار می کند که ما تا چه اندازه به آموزش بی اعتنا هستیم،دقت کنید که این تعداد مهاجر اغلب جذب سیستم آموزشی کشور مقصد می شوند.
از سوی دیگر در کشور مقصد، اغلب بومیان، حاضر به انجام کار نسل اول و نسل دوم مهاجرین نیستند:نه کارهای مشقت بار را انجام می دهند(که پس مانده های مدرن نشده جامعه جدید است) و نه وارد سیستم منضبط اموزش عالی می شوند.پس هیچ دلیلی ندارد که حتی با بروز وحشی گری هایی اسلامیست هایی مثل حملات 11سپتامبر و بمب گذاری های لندن، فکر کنیم کشور های شمال حاضر به بستن چنین چشمه عظیم منابع انسانی هستند.مهاجرت ادامه خواهد داشت،نه حکام تمامیت خواه به سازش با پیشگامان جامعه شان راضی خواهند شد،به جوامع پیشرفته از بلعیدن چنین استعداد هایی سیر.

اما برای من که به ناسیونالیسم اعتقادی ندارم، و آرمان های انسانی را برتر از آن می دانم،مهاجرت یک فرصت می نماید،وقتی اختلافات فرد با جامعه اش به حدی می رسد که مجبور است دایم «خود» را سانسور کند،و در کشور مقصد امکان خود بودن می یابد،شاید خیلی منطقی نباشد که «خود» را در کشور مبداء بخواهی به دیگران دیکته کنی.

Post a Comment