اینکه برای ورود دسته گل محمدی به عرصه شدیداً دیگرگون شدهء نظام دست نگه داشتم،دلایل متعدد داشت،از جمله اینکه در هیجان هرچه بنویسید بعداً به گفتهء بزرگمهر حسرت خواهید که اگر اینگونه بودی ،نکوتر بودی.
من چند روز ماه قبل،حضور هاشمی را در مسند ریاست جمهوری پیش بینی کردم(که غلط از آب در آمد)،بعد که کاندیداها نهایی شدند،حضور هاشمی و معین را در دور دوم پیش بینی کردم(که نیمی اش درست از آب درآمد)،و نهایتاً با تغییر جهت آرای سازمانی محافظه کاران ،و حضور دلقک ترین و مطیع ترین عنصر حاضر در صحنه ،پیش یبنی کودتای انتخاباتی را کردم(که از قضا کاملاً درست ازآب در آمد).اول این را بگویم ،وقتی تئوری ام را برای اطرافیان مطرح کردم،آن قدر با آغوش باز استقبال شد،که ترسیدم واقعاً مشاعرم مختل شده،حتی از دفاع جانانه از تز ام صرفنظر کردم.اما من از کنار هم گذاشتن وقایع یک نتیجه گیری ساده کردم،می خواهم بگویم،پیش بینی اگرچه همیشه آلوده به ایده آل ما است،اما برای بالا بردن دقت اش،یاد گرفتم که بی رحمانه ازخواسته هایم چشم بپوشم.این از این.(اشتباه نشود،تیتر مطلب،سر آغاز غزلی ست از مولانا،اشاره ایست به داستانی خیالی که کسی پیش مولانا می رود تا از او مشاوره بخواهد در مورد امکان مذاکره با خصم،مولانا به چشم دل می بیند آنچه در پی است،پس او را بر حذر می دارد،اما فرد می رود و مورد اذیت و شکنجه قرار می گیرد،مولانا که به گوش دل صدای ضجه هایش را می شنود چنین مطلعی را انتخاب می کند.غرض من هم اشاره به هم دردی ام با کسانی بود که به هزار امید به پای صندوق رفتند.)
اینکه چرا این طور شد که الان شده،صد البته در انحصار کسانی ست که در انتخابات شرکت کردند، نه ما خائن های بی وفا به عهد دموکرات منشی! حضور احمدی نژاد بسیار خنده دار است،اما این که جا به جا ،می دیدم که هاشمی چی ها(سابقاً معینیان) حالا که این طور شده،می نویسند،خب حالا نوبت تحریمی هاست که بگویند چکار می خواهند بکنند،یگانه طنز بی نظیر این دوره بود.من دفعه پیش هم که معین رای نیاورد،به خودم اجازه ندادم کسانی که برای آرمان شان،که حقیقتاً با آرمان های من فاصله اندکی دارند تلاش فراوان کردند،بی احترامی کنم و جواب تندی شان را بدهم.این بار نیز چنین نخواهم کرد،(همان طور که بعداً خواهم گفت) راه حل معضلات جامعه را نه در اصلاح طلبی سیاسی می بینم،نه در حضور تند روان بی خردی مثل احمدی نژاد.
در نظر من راه اصلاح امور نه از میان مقالات به ظاهر تند حجاریان می گذرد، نه از «عدالت اسلامی» احمدی نژاد،ما هشت سال وقت داشتیم ،تا جاهایی را که انقلابی گری به گند کشیده بود پاکسازی کنیم،مثل خرافه پرستی،مثل دینی بودن حکومت،مثل حکومتی بودن دین،مثل بی اعتمادی عمومی ،مثل سطح نازل شعور و آگاهی عمومی.ما ترجیح دادیم که باز بعد از نماز جمعه برای تشنگان دموکراسی سخن بگوییم،پس اگر رقیب هم از همین نماز جمعه ها رای جمع کرد حق شکایت نداریم.ما دوباره با مرگ کسی که به وضوح آماده مردن حتی برای آرمان هایش هم نبوده،در اوج سخاوتمندی و بلاهت لقب «شهید زنده اصلاحات» دادیم،پس چرا به استناد یک کوته فکر مثل احمدی نژاد به لقب «شهید» رجایی (که باز هم طبق تعریف شهید محسوب نمی شود) گلایه گذاری می کنیم؟(پیشنهاد می کنم برای اینکه مفهوم شهید برایتان روشن شود،نوشتهء اسفندیار را بخوانید)ما با حرارت تمام پذیرای حضور جوانان در مراسم عاشورا بودیم،حالا از علم کردن نام حسین توسط کسی که مداح اوست چرا گلایه می کنیم؟
چه کردیم برای بالا بردن اعتماد عمومی؟کاری با اصلاح طلبی درون حکومتی ندارم که وظیفه اش انسانی کردن روابط حکومت بود نه سیاسی کردن آن.جمعیت تحول خواه را می گویم،چند نفر از ما در زندگی روزانه برخورد «دیگری» را از دوم خرداد در پیش گرفتیم؟چه کسی ست که ادعا کند،روابط اجتماعی در دورهء اصلاح طلبی بهتر شد؟منظورم ، تقبیح رشوه خواری ،تکریم هویت انسانی،همگانی کردن فرهنگ است.سخن ازین درد گفتن را به وقتی دیگر بگذاریم.
این احتمالاً آخرین نوشته در بارهء اصلاح طلبان است،آن ها به خاطر اشتباه استراتژیک شرکت در انتخاباتی که به منزله وزن کشی سیاسی به حساب می آمد،خود را در موقعیتی قرار دادند شبیه پایان دهه 60،آنها نشان دادند پوکر باز های آماتوری اند،هستی سیاسی شان را بدون خواندن دست حریف قمار کردند و باختند.
از سوی دیگر من اصلاً از آمدن احمدی نژاد نگران نیستم.او سیاست مدار به معنای کلمه نیست،پس چرا باید از حضورش در راس یک حکومت ایدئولوژیک بترسم.معیار واقعی انتخاب او از طرف بیت،آدم کشی و یا حزب اللهی بودن اش نیست،مطیع بودن اش است.این معانی خوبی دارد،احمدی نژاد قبول کرده که سپر تصمیمات رهبری شود،او هیچ کنترلی بر وزارت خانه های حساس اش مثل بازرگانی ،نفت ،اطلاعات و امور خارجه نخواهد داشت؛بنابراین اشتباه تحلیلی بزرگی مرتکب شویم اگر فکر کنیم حرف های تند و بعضاً نامربوط اش معیار تصمیم گیری های وزرای آینده اش است.مثلاً او در مورد پرونده تنها حرف اش –که از بالا دیکته شده- امتیاز دهی زیاد تیم قبلی مذاکره است،من تصور می کنم ترکیب تیم مذاکره به نفع رهبری سنگین تر خواهد شد،آن ها ادعا خواهند کرد که می توانند بمب اتم خیالی را می شد گران تر فروخت ؛با کمی اخم بیشتر.البته این که بتوانند باز هم امتیاز بیشتری بگیرند،من نمی توانم بگویم،به ثبات عراق و قیمت آینده نفت بستگی مستقیم خواهد داشت البته.
و یا پیشنهاد میثم به عنوان وزیر اطلاعات،به خوبی نشان می دهد او اصلاً ادعای رهبری کابینه را ندارد،همه می دانند امثال میثم جز از مولایشان از کسی دیگر حرف نخواهند شنود.
همین طور است آینده اقتصادی ایران،تیم اقتصادی رهبری این گونه نشان می دهد که با توزیع فقر می خواهد مشکلات را از سر راه بر دارد،اما این فقط به ورود نوکیسه های سپاهی به بازار گسترده اما بی ثبات ایران منجر خواهد شد.
در آخر کمی هم در مورد هاشمی،خیلی ها او را مرده سیاسی می پندارند،این به نظرم از جهاتی صحیح است،ورود به مجلسی که اکثریت اش احتمالاً به دست آبادگران خواهد افتاد،برای هاشمی جاذبه ای نباید داشته باشد،و حضور در مسند ریاست جمهوری برای یک فرد هفتاد و هفت ساله احتمالاً خیلی خطرناک است،اما اشتباه نکنید،اگر کسی می خواهد جبهه سیاسی علیه رهبر بسازد ،نه در پشت هاشمی بلکه در کنار هاشمی ،جایی بسیار مطمئن تر خواهد یافت،هاشمی نشان داده که هرگز از اعتبار خود برای دیگران خرج نخواهد کرد،اما متحدین اش برای این کار آیا منعی دارند؛فقط واضح کنم،تمام این ها برای سیاست بازان بود،وگرنه اگر رشتهء کسی حقوق بشر و نهاد های غیر دولتی بود،نزدیک شدن به هاشمی مثل سم است.
Bianconero
Monday, June 27 at 8:55 PM
نگفتمت مرو آنجا که مبتلات کنند...
می گوید:
Я видел множество полезных факторов на вашу веб-страницу о настольных компьютеров. Тем не менее, у меня есть мнение, что нетбуки все еще более или менее мощную не более, чем достаточно , чтобы бытьразумным выбором , если вы часто делают проекты, которые требуют большой мощности , как для редактирования видео и повышения . Но для чистого серфинга, обработки оператора , и большинство других распространенных работу компьютера они просто отлично , если вы не возражаете ваш маленький размер экрана другу. Спасибо, что поделились своими идеями. Желаем Вам удачи!
~
© Daniel 2005 // Powered for Blogger by Blogger templates