این برادر سعید حسابی افسار بریده،انتخابات است و مردم به «روح» دموکراسی بیش از «جان» اش اهمیت می دهند.مسخره است که باید برای زندگی گنجی به جانورانی ازین دست التماس کرد،ولی من می کنم،خواهش می کنم،او کار زیادی نکرده است،ملت هم که دیگر گوششان بدهکار او نیست.ملت «عدالت اسلامی» و «حق 50هزار تومانی» را به هر چیز ارجح می دانند.این تبدیل به یک جنگ نا مربوط شده .شما فکر کنید که دعوای دو قداره کش است.می دانم دلتان لک زده برای یه همچو فضایی ،مثل فیلم فارسی به چشم به هم زدنی از اشکم حریف سفره بسازید،اما در همان فیلم ها هم به التماس افراد ناتوان ممکن بود دعوا فیصله یابد.خب شما که قوی ما هم که ناتوان و تمنا کننده،دیگر چه می خواهید؟کلی ژست بگیرید و بگویید :حیف که این دفعه...
گنجی در زندان و ناصر در بیمارستان،سازگارا هم در واشنتگتن دست به اعتصاب غذا خواهد زد.نمی شود همهء ایران اعتصاب غذا کنند؟دل آدم می گیرد که ملت برای ماه رمضان و امساک هزار و یک دلیل غیر علمی می بافند ولی برای عملی(در حقیقت عکس العملی) به شدت مدنی،انسانی،مدرن و بی خطر برای خود و دیگران،حتی حاضر به فکر کردن بان نیستند.نمی دانم اگر من تنها می توانم اعتصاب غذا کنم؟بدون بازتاب خبری این جور اعمال مدنی مسخره می نمایند.حیف
Bianconero
Thursday, June 23 at 5:37 PM
بغض فروخوردهء ما،اکبر گنجی
© Daniel 2005 // Powered for Blogger by Blogger templates