<body><script type="text/javascript"> function setAttributeOnload(object, attribute, val) { if(window.addEventListener) { window.addEventListener('load', function(){ object[attribute] = val; }, false); } else { window.attachEvent('onload', function(){ object[attribute] = val; }); } } </script> <div id="navbar-iframe-container"></div> <script type="text/javascript" src="https://apis.google.com/js/platform.js"></script> <script type="text/javascript"> gapi.load("gapi.iframes:gapi.iframes.style.bubble", function() { if (gapi.iframes && gapi.iframes.getContext) { gapi.iframes.getContext().openChild({ url: 'https://www.blogger.com/navbar.g?targetBlogID\x3d8321473\x26blogName\x3dBianconero\x26publishMode\x3dPUBLISH_MODE_BLOGSPOT\x26navbarType\x3dBLUE\x26layoutType\x3dCLASSIC\x26searchRoot\x3dhttps://bianconerro.blogspot.com/search\x26blogLocale\x3den_US\x26v\x3d2\x26homepageUrl\x3dhttp://bianconerro.blogspot.com/\x26vt\x3d-9054836207128442450', where: document.getElementById("navbar-iframe-container"), id: "navbar-iframe" }); } }); </script>

Bianconero

Friday, June 10 at 11:45 PM

به نظرم......

با دو چیز در مصاحبه میردامادی مخالفم:
.اینکه او می گوید علی رغم همکاری در مسئله افغانستان و عراق ما امتیاز نگرفتیم واقعاً پذیرفتنی نیست.مگر اینکه منظور اش مشارکتی ها باشد.نظام بیش ازین نمی توانست در مشئله افغانستان منتفع شود(نکند او امتیاز را برقراری نظام ولایی در آن کشور می داند؟) دشمن درجه یک شیعیان در افغانستان به اشارهء ماشین مخوف نظامی امریکا نیست و نابود شد.لابدالبته برادران این را تعبیر به ایات که اشاره به «به درستی که باطل نابودشدنی ست» دارند.و گرنه کیست که نداند اگر طالبان روزی شرایط را مساعد می دید،بدون تردید عراق دوم برای ایران می شد(البته آن روز خیلی دور از ذهن بود،نظام تضعیف شده بود ولی بدون نظیر کمکی که غرب در حمله شهریور 59 در اختیار عراق گذاشت،حمله با شیعیان رافضی ایران برای آن ها خواب و خیال می بود). تاکید می کنم،و احتمالاً هاشمی رفسنجانی هم غیر مستقیم اشاره کرده بود که ما (احتمالاً فقط خودشان منظور بوده و نه ایران) در همکاری با امریکا در افغانستان سود برده ایم.در عراق هم داستان کمابیش همان بود،شاید انفجار حرم علی و مرگ حکیم آخرین شلوغ کاری نظام نبود،اما بلاخره خیلی از کار ها هم دنبال نشد،دیگر هیچ خبرنگار صدا و سیمایی با ابزار مشکوک سر از زندان های امریکا در نیاورد.البته قبول دارم که «ما» نبودیم که امتیاز گرفتیم،اما این داستان همیشگی ماست که از جیب ملت برای عده ای خرج می کنند.
.اینکه او خیلی سرسری از مسئلهء مهمی مثل راه اندازی صدا و سیما برای دولت(مگر صدا و سیما دولتی نیست؟) رد می شود،شاید برای حامیان خیلی خوشایند باشد،اما برای من دو معنی احتمالی دارد:
اول اینکه آن ها خوب می دانند که سران جمهوری اسلامی چنین اجازه ای نخواهند داد و می خواهد رفع تکلیف کند که بعداً بگوید «کردیم و نشد»
دوم اینکه او این احتمال را می دهد که با چانه زنی پشت پرده که تبدیل به سنت اصلاح طلبان شده،بتوانند چنین اجازه ای را بگیرند که این خود دو اشکال دارد:اول اینکه من مخالف هرگونه پرده ای از هر نوع هستم ومعتقدم اگر این پرده های کذایی نبود امروز جمع بسیار بزرگتری از اصلاحات پشتیبانی می کردند.مثال واضح این پرده ها را می توانید در سخنان میردامادی بیابید:او سخن از 230 نماینده ای می زند که به اسم اصلاح به مجلس رفتند،اما حتی نشد از میان شان 194 تا را وادار به امضاء درخواست رفراندوم کرد،لابد ان ها منظورشان از اصلاح ،چهره نظام بوده و یا می خواستند ریش مسئولین را اصلاح کنند.این موضوع سال ها بعد از وقوع اش مطرح می شود،که دیگر اثر معجزه آسایش را در همان موقع در صورت مطرح کردن از دست داده،و هم دیگر نوش دارو بعد مرگ سهراب است.
دوم اینکه دوستان راه داشتن تلویزیون ار قانون اساسی می گذرد؛قانون اساسی جدا از بند های مسخره اش،به موجب اصل 175 اش،اختیار«انتصاب» ریاست صدا و سیما را در اختیار رهبری می داند،لابد رهبری هم در صورت تاسیس سیمای اصلاح طلبان،مهاجرانی را رییس می کند؟ تصور من این است که اصلاح طلبان اگر هم می خواهند سیما داشته باشند،راهش دائمی کردن حق است.نه مثل تمام چیزهای دیگری که خلق کردند وابسته به حضور فیزیکی شان در قدرت باشد.

Post a Comment