<body><script type="text/javascript"> function setAttributeOnload(object, attribute, val) { if(window.addEventListener) { window.addEventListener('load', function(){ object[attribute] = val; }, false); } else { window.attachEvent('onload', function(){ object[attribute] = val; }); } } </script> <div id="navbar-iframe-container"></div> <script type="text/javascript" src="https://apis.google.com/js/platform.js"></script> <script type="text/javascript"> gapi.load("gapi.iframes:gapi.iframes.style.bubble", function() { if (gapi.iframes && gapi.iframes.getContext) { gapi.iframes.getContext().openChild({ url: 'https://www.blogger.com/navbar.g?targetBlogID\x3d8321473\x26blogName\x3dBianconero\x26publishMode\x3dPUBLISH_MODE_BLOGSPOT\x26navbarType\x3dBLUE\x26layoutType\x3dCLASSIC\x26searchRoot\x3dhttps://bianconerro.blogspot.com/search\x26blogLocale\x3den_US\x26v\x3d2\x26homepageUrl\x3dhttp://bianconerro.blogspot.com/\x26vt\x3d-9054836207128442450', where: document.getElementById("navbar-iframe-container"), id: "navbar-iframe" }); } }); </script>

Bianconero

Monday, June 6 at 12:06 AM

اندر وجوب و حدود رسانه

دیروز و امروز که به خاطر ارتحال بنیانگذار انقلاب و کشته شدن عده ای در قم در 42 سال پیش،خانه نشین شده بودم حسابی از رسانه ها بهره مند شدم.از همه بیشتر البته،سخنان کاندیدا های ریاست جمهوری بود.آن ها که انگار فقط چندماهی ست به ایران آمده اند،شعار های مامانی می دهند،ژست های ملوس می گیرند،مثل دکتر خلبان «متالیکا»گوش می کنند(انگار نه انگار که ماشینِ دوست من را به خاطر همین گروه ملحد و دهری دیروز و لابد متعادل و پیروی ولایت امروز خواباندند) و حتی حرف از مبارزه با دانه درشت ها می زنند.
1.بی بی سی ،این هتاک بی شرم،این مزد دهنده رافضی ها،و این پسرخالهء بهنود یک برنامه دارد که آشکارا در جهت سرنگونی حکومت های الهی ست و حمایت از امپریالیسم و امریکا و هم جنس گرایی و خیلی چیزهای بد ،از شوخی گذشته،این برنامه که اسمش This World است،روال اش این است که گزارش های از نقاط مختلف دنیا تهیه می کنند،اغلب جنجال انگیز،چرا که همیشه روی سوژه ها یی دست می گذارند که بلاخره به کسی بر می خورد.این برنامه تا پیش ازین به ابوغریب رفته بود،به رواندا رفته و اخیرا با تهیه برنامه ای در مورد برنامه های اتمی ایران،جنجالی به پا کرد،که حسین درخشان نیز به آن اشاره کرد(من فیض دیدن آن قسمت نصیبم نشد،التماس دعا).القصه این باردوربین بی بی سی به درون زندان های «بر شوا» و «حشرون»،دو تا از امنیتی ترین زندان های اسرائییل رفته است.بگذارید قبل از شروع در مورد این برنامه خاطره ای بگویم: یک بار در لندن در حوالی کنزینگتن تصادفاً به یک تجمع اعتراضی برخوردم.اسرائیلی ها و فلسطینی ها بودند،البته به من معلوم نشد کدام اول اعتراض کرده ویا شروع کننده برنامه بودم،اما کاشف به عمل آمد، که این برنامه ها غالباً برای تحت تاثیر قرار دادن افکار عمومی انگلستان و کلا اروپایی هاست.چون این اروپایی ها عموماً اگر مسئله ای مستقیماً با زندگی روزمره شان مرتبط نباشد،اصلاً محل نمی گذارند ولو اینکه مربوط به همسایه بغلی شان باشد.
برای دیدن عکس هایم از ان جا کلیک کنید: فلسطینی ها
اسراییلی ها و پلیس و نوشته هایشان
از میان فلسطینی ها رد شدم،پیدا بود طرف دار فتح و ابو عماره (عرفات ) اند،هیچ کدام محجبه نبودند،خیلی پر جنب و جوش بودند ،اما توهین و تعرضی به اسراییلی های معترض نمی کردند.یک تراکت دستم دادند،که در آن حسابی از یهودی ها و صهیونیست ها بد گفته بود،در آخر درخواست بایکوت فروشندگان یهود شده بود.البته نگفته بود از کجا بفهمیم طرف یهودیست.(یک چیزی تو مایه های احکام مشعشع رسالات نه چندان قدیمی که کلاه برداری از جهود را مستحب می دانست)
طرف دیگر اسرائیلی ایستاده بودند با چند متر فاصله ،در لندن هم قربان اش بروم همه نژادی هست مگر انگلیسی! انواع و اقسام مسلمانان از میان شان رد می شدند و هیچ عکس العملی انجام نمی دادند.دیگر داشتم اختیار از دست می دادم،حیف که ابزار قتاله دم دست نبود تا حکم شان را فی المجلس عملی کنم!.اسراییلی ها هم چند پوستر شیک از کباب شدن شهروندان محترم شان در اتوبوس های انتحاری و مترو و رستوران چاپ کرده بودند و زیر یکی شا ن نوشته بودند : این خشونت کور اسلامی ست.


کلا درمحل دو تا پلیس فزرتی هم بودند که به گپ زدن با هم مشغول بودند،احتمالاً در دل خوشحال بودند تامین امنیت چنین مکان خطرناکی بهشان افتاده و حسابی استراحت می کنند.
هر گروه بلندگوی دستی همراه داشت،خیلی مودبانه منتظر می شد تا بدگویی طرف مقابل تمام شود،بعد شروع به آباد کردن ناموس رهبران طرف مقابل می کرد،در تمام 15دقیقه ای که من ایستادم به تماشا،هرگز حرف همدیگر را قطع نکردند.

حرف هر دو گروه هم به تقریب حساب بود:
فلسطینی ها می گفتند،اگر شما کشورتان را اشغال کرده بودند چه می کردید؟اسرائیل رهبران سیاسی(و به نظر من تا حدی تروریست) مان را ترور می کنند
اسرائیلی ها هم می گفتند اسراییل یکی از دموکرات ترین دولت های دنیاست(مثلاً به نبود حکم اعدام حتی برای انتحاری ها اشاره می کردند) و این که آنانی که در بمب گذاری ها کشته می شوند بچه مدرسه ایند.
حرف ها بیشتر جنبه کل کل داشت،پاسخی بود که در مقابل ادعای دیگری داده می شد.اگر فقط یک برداشت ازین صحنه بکنم این بود که:
در شرایط متفاوت،مثلا زمانی دیگر و یا جایی غیر از« پادشاهی بهشت» (لقبی که مسیحیان به اورشلیم داده اند)،اسرائیلی ها و فلسطینی ها بی شک آرام تر از امروز(یا بهتر بگویم روزهای تلخ انتفاضه) کنار هم می زیستند.
روده درازی بس است.برگردیم به زندان ها.برشوا جایی ست که« خطرناک ترین» زندانی اسراییل را نگاه می دارد. عبدالله برغوتی،مغز متفکر چند رشته بمب گذاری که به کشته شدن 67نفر و زخمی شدن 500نفر انجامیده.اگر دستگیر نمی شد،شک نکنید پیش رهبر حزب اش،دکتر رنتیسی خوابیده بود.او تنها کسی ست که در طول گزارش می بینید که از در زندان بودن پشیمان نیست،آشکارا کار خود را جنایت نمی داند،و آخر حرف اش وعده می دهد که گزارش گر را بار بعد در جکوزی خانه اش در رام الله خواهد دید.جالب است،که خبرنگار به مسئولیت خود به درون سلول می رود،او ممنوع الملاقات و در انفرادی 24ساعته است.یک وجه گزارش رفتار هول انگیز زندانیان قبل از دستگیری ست: اَمنه دختری ست که به جرم قتل پسر16ساله فلسطینی که در چت روم ها اغفال اش کرده با وی قرار گذاشته و با کمک دو نفر دیگر به ضرب گلوله از پای درش آورده،در زندان حشرون محکوم به حبس ابد است.وجه دیگر گزارش البته رفتار عاطفی و در عین حال پیچیده زندانیان و زندان بانان ست:سرپرست زندانیان که به خاطر قتل چند شهروند اسراییل در زندان است و عضو حماس،از مادر پیر و افلیج خود که 4 سال است صدایش را نشینده،به دکتر نظامی اسراییلی می گوید،او که مسئوولان زندان ادعا می کنند یک سال با موبایل از اتاق اش نقشه گروگان گیری سربازان اسراییلی را می کشیده و به بیرون می فرستاده،حالا ممنوع المکالمه است.با توافق طرف اسراییلی و توجیه اینکه هر حرف نامربوطی به قطع منجر مس شود و اینکه فقط 10 دقیقه است،او زنگ می زند،دخترک کوچکی که پاسخ می دهد،اصلاً او را نمی شناسد،او11سال قبل دستگیر شده و پس از آن کسی از خانواده را ندیده،سخن با مادر و پدر ،جز زمانی که سراغ از زندانی دیگر فلسطینی از مادر می گیرد،محدود به درخواست دعاست.
گزارشی تکان دهنده ست.پدر جان که به اصرا ر من پایش نشست اول اعتقاد داشت که یک سویه است و مگر می شود از اسراییل گفت ولی از اشغال گری ش نگفت.بعد اما با دیدن رای گیری که در زندان برای انتخاب سرپرست از میان زندانیان انجام شد(امنه پیروز شد) و خیلی صحنه های احساسی دگر نظر اش عوض شد.خدا پدر نیک رید کارگردان اش را قرین رحمت کناد.
2.من تقریبا تمام مطالب روز را به سبک آن روز های بعد دوم خرداد می جوم.نویسندگان همه محبوب من هستند و از همه سلیقه ای درش هست.از همه مهم تر شیک هم هست.اما این ها هیچ دلیل نمی شود که نگویم ،انگار روزی ها هم 15خرداد را تعصیل بودند،حجم مقالات کم شد،بامزه اینکه ساعاتی صفحه اول هم بهم ریخت.فقط از جهت امر به معروف عرض شد،وگرنه خود را مدیون سایت می دانم که بدون پرداخت وجه ازش استفاده می کنم.3.تلویزیون سیما اما فصل ختام رسالت رسانه ای بود.سنگ تمام گذاشتند در سرگرم کردن مردم در ایام تعطیل،بس که «کاندید»(می دانید در زبان فرانسوی این کلمه دقیقاً معنایی منطق با منظور من دارد؟) ها را دست انداخت آنها هم که نزده می رقصند.خلاصه بساط تفریح به راه بود،بلاخره یه صدا و سیما ست و یه ضرغامی...

Post a Comment