ا ینم از آقا ابی نبوی ،بخوانید و روح پر فتوح اجداد آذری ایشان درود بفرستید.می توانم بگویم تقریبا 100% با آن موافقم.فکرش را بکنید(از نظر من غیر ممکن است،اما شما فکر اش را بکنید،هزینه که ندارد!) معین این قدر شهامت نشان دهد که آن طور که نبوی گفته:«بازی انتخابات » را تبدیل به رفراندوم کند،حاضرم به شرافت ام حرفه ایم قسم بخورم که از همان ساعت با تمام وجود برای اش رای جمع خواهم کرد.
این مقاله یک نکته دیگر هم دارد،اگر چنین اتفای بیافتد، فر آیند تصفیه در مخالفین انتخابات خود به خود صورت می گیرد؛امروز مُد شده هر که هیچ نظری برای انتخابات ندارد هم خودش را قاطی «تحریمیان» می کند،این افراد فقط به سبک شدن میانگین سطح آگاهی نیرو های آزادی خواه کمک می کنند و بس.این افراد و عده ای «ساحل نشینان اَمن»فقط حرف مُفت،به دلیل بی هزینه بودن اش می زنند.آنها برایشان عمل تحریم یک چیزی در مایه های واجب شرعی به حساب می آید،اینها ،اغلب به خاطر ریشه های آموزه هاشان(که در این خشک زمین تفکر و انصاف است) دیر مدتی ست فکر کردن را تعطیل کرده اند و از فرمول کهنهء
مشارکت در محدودهء نظام = مشروعیت نظام
استفاده می کنند.این پیشنهاد داور خط فصلی ست بین آنها که حداقلی از اندیشه را قبول دارند و انها که بی بهره از نعمت اندیشه اند(مگر خلاف اش را با نوشتن دلایل مخالفت با چنین پیشنهادی اثبات کنند).
یک سوزن هم به خودم؛ وقتی مطلب «این گروه خشن » را می نوشتم از رفتار بربری شورای نگهبان به شدت آزرده بودم،این باعث شد که در قضاوت تعجیل کنم،ولی باور کنید من به هیچ وجه گزینه تحریم را تنها راه پیشِ رو نمی دیدم،شاید چون خود را موظف به پیدا کردن راه حل نمی دانستم،باعث شد که برای ام تحریم اولویت پیدا کند(نگاه کنید که اولین مقاله ام بعد آن ،در تجلیل اصلاحات بود)،گرچه همین چند روز هرچه فکر کردم،تسلیم شدن و گُل ریختن پای هاشمی را یاس آور تر از هر چیزی دیدم،(اینم از نشانه های آماتوریسم سیاسی ست،که سرعت عمل را به دقت عمل درواکنش سیاسی ،آن هم در فضای ابتدایی و نسبتاً اولیه سیاسی ایران اولویت دادم ،اما من که سیاست مدار نیستم!) اما خوب بالاخره پیشنهاد که نه،پاسخ دندان شکن به محصول اتاق فکر احتمالاً محافظه کاران(مطلب این گروه خشن،آخرین پاراگراف را بخوانید)را به ترین دیدم در این روزها. این مقاله نشان می دهد،داور برخلاف آنچه می گوید(لینک اش را پیدا نمی کنم،ولی اوائل که رفته بود از ایران می گفت:«هرچه می گذرد،دفعات دلتنگیم برای وطن کمتر می شود») و بر خلاف من و خیلی دیگر هنوز دل با اصلاح دارد و به زبانی دیگر مردهء اصلاحات رابا زندهء جمود عوض نمی کند.این هم درسی دیگر برای خودم.اینم آخر طنز ،بخوانید و ایضاً درود و صلوات را فراموش نکنید
Bianconero
Saturday, May 28 at 8:24 PM
یک پیشنهاد بی شرمانه
© Daniel 2005 // Powered for Blogger by Blogger templates