این و این را بخوانید.بعد سعی کنید در ذهن بشمارید که چند بار از بالا تا پایین این نظام غنی سازی را خط قرمز،نظر رهبران نظام،خواست قانونی ملت،خاری در چشم دشمن و هزار چیز باربط و بی ربط دیگر نامیدند.
این فاز از پرونده اتمی ایران ازنظر من بسته شده به حساب می آید،صرف نظر ازین که «رهبران جمهوری اسلامی»در روزهای آینده از فواید کثیرفرستادن گاز اورانیوم به روسیه برای «تکمیل مراحل پایانی»سخن بگویند،یا روزنامهءتوپخانه به ناله و نفرین و احیانا به تهدید تیم مذاکره کننده بپردازند.
امروز معلوم می شود که چرا آمریکا به راحتی از «هم جهت نبودن فلان جنبش ویا بهمان پیمان »در آنسوی دنیا با منافع ملی آمریکا سخن می گوید و وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی در پاسخ فقط شانه بالا می اندازد.دست قدرتمند اما نامریی دولت آمریکا چنان وزنه را به نفع طرف اروپایی سنگین کرده که دیگرعشوه ها و لبخند های ملیح ملای اتمی هیچ امیدی را در دل ها زنده نمی کند،ملای اتمی که این اواخر بر پرده تلویزیون ایران کمتر ظاهر می شود حسابی امیر محبیان و دیگر طرف داران خود را مایوس کرد.شاید اگر چند ماه پیش قرار بود در این مورد بنویسم،به حکم عقل قبول می کردم که روحانی یا مهرهء مار دارد یا واقعا سیاست مدار است،گرچه امروز نمی توانم احتمال فشار تند روها و مجیز خان های حرفه ای چون محبیان را در چیزی که دوست دارم شکست(این کلمه بهتر از هر چیزی تامین کننده احساس من نسبت به کسانی است که هوشیارانه برای ایران «اتمی شدن» به هر قیمت را خواستار بودند) فاز دوم برنامه اتمی نظام بنامم رد کنم،اما مگر سیاست مدار کسی نسیت که بیشتر از تاثیر پذیری از محیط،قوه تاثیر گذاری داشته باشد.
وقتی که طرف داران ایران اتمی از «درایت مثال زدنی» تیم مذاکره کننده پتک می ساختند تا بر سر امثال من (که هر حرکت نابخردانه رهبران نظام لرزه به اندامش می اندازد،برای آینده اش ،هر جا که بخواهد زندگی کند،نگران می شود)فرود آورند،در هیچ کجای معادله شان نقش امریکا را محاسبه نکرده بودند،از وقتی که بوش در آغاز دوره جدید ریاست جمهوری اش سخن از «حمایت تام از طرف اروپایی » به میان آورد،اینها باید دست از رویا پردازی بر می داشتند و در بروشور های شرح پیشرفت،اقلا احتمال اینکه موازنه قوا احتمالا به نفع اروپاییان به هم خواهد خوردحرفی می زدند،تا لا افل این«سران نظام»روحیه برخورد با شکست را داشته باشند.حالا برای ماست مالی قضیه ببین چه شاهکاری زده اند،عادت دارند سروته التماس کنند،می گویند ما کیک را تبدیل به گاز کنیم بقیه غنی سازی در کشور دوست و برادر روسیه پی گیری شود!بلاهت همان طور که می بینید انتها ندارد.برای اینها مضحکه جامعه بین الملل و طبقه متوسط و نسبتا آشنا به مناسبات قدرت ایرانی،کم اهمیت تر از بی آبرو شدن جلوی کسانی ست که برای دست یابی صلح آمیز به فن آوری هسته ای (و به روایت حسنی،نگهداری سلاح های هسته ای برای در امان بودن ما بقی جهان!)سینه چاک می دادند و حنجره می دریدند.باید هم همین طور باشد،کلیت نظام(شرایط حاضر را می گویم)پشتوانه ای جز این گروه ندارد،در گذرید از گروهی که همیشه در صحنه و برای زدن اقسام مشت به انواع دهن(تعبیر داور نبوی)حاضر به یراق هستند،این گروه دلایلشان برای رای دادن اصلاً از جنس دلایل گروهی که با انتخابات قهر کرده نیست.این گروه نیز تمایلی به مشارکت سیاسی ندارد(گرچه رفتارش اثری عمیق بر مدیای سیاسی می گذارد که از حوصله امروز خارج است)اما این عدم تمایل توام با رضا کجا و عدم مشارکت طبقه شهری کجا؟
موکد کنم که من کارشناس مسایل بین الملل نیستم،اما این قدر می فهمم که اگر شما مطمئن از بردن باشید عمراً حاضر به مساوی و بازی نکردن نخواهید شد.
این را هم اضافه کنم که عمر بلند پروازی اسلامی-هسته ای مطلقا سر نیامده ،تنها یک دوره سپری شده.حتی نمی توانم با قطعیت بگویم که فاز بعدی این پروژه (شیطنت هسته ای که می تواند با زدوبند سیاسی و یا تهیه پلوتونیوم از بازار سیاه شروع شود)کی و کجاکلید خواهد خورد.اما هنوز به پیش بینی هایم در نوشتار« دست آورد هسته ای ،از نمای نزدیک
»پافشاری می کنم.
در ضمن اصلاً عادت ندارم به شیوه بهنود(استادم در نگارش در اینترنت است)مسولین نظام را به عاقبت اندیشی و تقوای در کارها توصیه کنم،حالا که واقعیت با ایده آل های من چندان فاصله ای نگرفته،تازه من هم چندان مداخله ای نکردم!،دیگر گور پدر ناراضی!
Bianconero
Sunday, May 22 at 2:36 PM
روزهای افتخار، خداحافظ
© Daniel 2005 // Powered for Blogger by Blogger templates