Bianconero
Thursday, May 19 at 11:27 PM
Diarios de motocicleta
چند روز پیش این فیلم رو، باز به روی دی وی دی دیدم.این فیلم امسال چند اسکار و سال قبل اش از چندین جشنواره جوایز رنگ وارنگ گرفت.
داستان در مورد زندگی ارنستورافائل چه گوارا دلا سرنا است،پیش از «چه» شدن اش.زمانی که دانشجوی آینده داری بود در بوئنس آیرس در رشته پزشکی.داستان تصمیمی ست که او وآلبرتو گرانادا می گیرند برای سفری اکتشافی در امریکای لاتین،سفری که از تجدید دیدار با معشوقه اش شروع می شود و به کمک رایگان در مراقبت از جزامی ها خاتمه می یابد.سفری که «چه» را به عمق فلاکت و بیچارگی مردمی که بااو هم زبان هستند می برد.اما بیش از همه ،داستان تقدس زدایی از شخصیتی ست که می توان بدون کشیدن هاله ای از تقدس دور او(چیزی که خیلی از چهره های قرن بیستم نیازمند ان اند) دوستش داشت.شاید به همین خاطر است که امکان هم ذات پنداری را به هر جور آدمی می دهد داستان.فیلم او را نشان می دهد که به تحریک دوست اش دروغ می بافد تا شکمشان را سیر کند،به مغالزه با زن تعمیرکار شیلیایی می نشیند،این سکانس هاست که او را به همین راحتی در دل شما جا می کُند،حتی اگر ندانید که او تنها 8 سال بعد هاوانا را از دست ماموران سیا آزاد کرد،و یا ندانید که مقام وزارت را از «فیدل»رد کرد تا بتونه با «آزاد کردن» بقیه امریکای لاتین بپردازه،جالب این جاست بدونید حضور مستقیم اش باعث آزاد شدن نیمی ازین قاره چه در حیات و چه بعد مرگ غریبانه اش شد.
خب،حسابی تعریف هامو از شخصیت محبوب ام کردم بریم به سراغ فیلم:
سال 1951 است،تعطیلات تابستان آلبرتو را به وسوسه عملی کردن رویایش می اندازد،سفر در امریکای لاتین و جشن تولد 30 سالگی را در شمالی ترین نقطه قاره باشند.«چه» که در طول فیلم توسط آلبرتو «فوزر»نامیده می شود(نفهمیدم معنی اش چیست)کشف خود را «از قاره ای که فقط از کتاب ها می شناختیم» شروع می کنند.فیلم در ابتدا جمله ای از «چه» نقل می کند:«بگذار دنیا تغییرت دهد،انگاه می توانی دنیا را تغییر دهی.»
Walter Salles کارگردانی که از لهجه انگلیسی می آید مجری پروژه ایست که تمام دست اندرکاران اش اقرار می کنند به حضور در آن افتخار می کنند.
Gael Garcia Bernal
بازیگر مکزیکی تحصیل کرده کالج بازیگری لندن نقش«فوزر» را بازی می کند،اما من فکر می کنم افتخار اصلی از آنِ
Rodrigo De La Serna
ست.اوست که نیمه انسانی چه را در طول فیلم به ما می شناساند.او دغل باز،راحت طلب ولی فوق العاده ماجراجوست.او آلبرتوی چاق است که گرچه بارها که چه حاضر نیست 15 دلاری که«سلیا» معشوقهء چه داده تا چه اگر سر از ایالات متحده در آورد برایش لباس خواب بخرد، را در زمانی که شدیدا محتاج پول اند ،خرج نمی کند او را لعن می کند ولی وقتی نامه آخرین سلیا،معشوقه بی وفا می رسد،آرام کناری می نشیند تا چه با خود خلوت کند.عجیب و غیر قابل پیش بینی،کاملا قابل باور،شخصیت او به نظرم پرداختی به مراتب بهتر از چه دارد.
فیلم سرشار از اوج های تحسین برانگیز است:جایی که چه با سرکارگرمعدن به خاطر رفتار حقارت آمیزش با بومیان درگیر می شود.از زمین خوردن های پیاپی دو جوان با
El Poderosa
(موتور سیکلت قراضه و بی وفایی که از قدرت فقط نامش را دارد)و پیاده کشیدن موتور تا منزلگاه بعدی،از زمانی که چه که شدیدا مریض است و آلبرتو می خواهد تا با پول سلیا او را به درمان گاه ببرد و می فهمد پولی که به دفعات از او دریغ شد به زوج بومی فقیر کمونیستی که ازسر زمین شان بیرون انداخته شده اندواز دست حکومت بولیوی گریخته اند داده،از هشداری که چه به مرد صاحب خانه ای در بیابان می دهد در مورد توده گردن اش و باعث رنجش و امتناع پیرمرد از پذیرایی از ایشان می شود،اما اوج بزرگ شبی ست که دو جوان در منزلگاه پزشکان برای خداحافظی شان از کمپ نگهداری جزامیان میهمانی ترتیب داده اندکه جشن تولد چه به حساب می آید،چه بعد از سخنرانی قرایی که ارائه می کند از کلبه بیرون می رود،آنسوی آمازون،جزامیان ارام خفته اند،آنها حق ندارند از اردوگاهشان بیرون بیایند.اما چه که به دلیل ارتباط عاطفی اش با جزامیان در دل آنها جا کرده و عُلقه ای با آنها دارد(به خاطر این رابطه نزدیک با نان ها(راهبه ها)در می افتد) به آلبرتو می گوید:«امشب تولد منه،می خوام با اونا جشن بگیرم.» آلبرتو می گه :«کرجی ها رو آنسوی آب بستن نمی شه شب به اونور رفت.»چه در حالی که به آنسو چشم دوخته می گوید:«فکر می کنی عمق آب اینجا چقدره؟» و با اینکه آسماتیک است،به آب می پرد تا به سوی دیگر بره.او عرض رود رو شنا می کنه در حالیکه آلبرتو مرتب نفرین اش می کنه که مادرت تورو به من سپرده لعنتی(فحش ها آب دار ترند من عفت کلام رو رعایت می کنم).موسیقی این لحظه ها بی نظیر انتخاب شده،جزامی ها که از سرو صدا بلند شدن اول نا امیدانه نگاه می کنند،آمازون در روز هم مخوف است،در شب...
اما با پیشرفت چه همه شروع به تشویق می کنند.چه عرض آمازون رو شنا کرده و شب رو که آخرین شبشونه در کمپ،با جزامی ها می گذرونه.
فیلم تونست اسکاربهترین موسیقی متن ، را برد(سوی دیگر رودخانه)
Al Otro Lado Del Río
که کار
Jorje Drexler
بود.لیست بلند بالای جوایز فیلم به روایت سایت نیویورک تایمز:
Best Foreign Film (nom) 2004 National Board of Review Best Cinematography (win) - Éric Gautier - 2004 Independent Spirit Award Best Debut Performance (win) - Rodrigo de la Serna - 2004 Independent Spirit Award Best Director (nom) - Walter Salles, Jr. - 2004 Independent Spirit Award Best Foreign Language Film [Runner-up] (win) - Walter Salles, Jr. - 2004 L.A. Film Critics Association Best Foreign Language Film (nom) 2004 Golden Globe Best Foreign Language Film (nom) 2004 Broadcast Film Critics Association Best Adapted Screenplay (nom) - José Rivera - 2004 Writers Guild of Amercia Best Picture (nom) 2004 British Academy Awards Best Adapted Screenplay (nom) - José Rivera - 2004 British Academy Awards Best Foreign Language Film (win) 2004 British Academy Awards Best Actor (nom) - Gael García Bernal - 2004 British Academy Awards Best Supporting Actor (nom) - Rodrigo de la Serna - 2004 British Academy Awards Best Film Music (win) - Gustavo Santolalla - 2004 British Academy Awards Best Cinematography (nom) - Éric Gautier - 2004 British Academy Awards Best Song (win) - Jorge Drexler - 2004 Academy Best Adapted Screenplay (nom) - José Rivera - 2004 Academy
فقط می ماند چند نکته که شما بررسی کنید:فیلم در کن هیچ چیزی نبرد؟
شما هم فیلم رو پسندید؟
اینم حسن ختام فیلم که نقلی ست از چه در ابتدای فیلم و انتهای فیلم:
"This isn't a tale of heroic feats. It's about two lives running parallel for a while, with common aspirations and similar dreams. Was our view too narrow, too biased, too rigid? Were our conclusions too hasty? Maybe..."
می گوید:
Filme ghashangi bood. manam khosham oomad. MAkhsoosan kheli revayate doostdashtaneyee bood. COmment Shoma ham khanadani bood. Omid Memarian
~
© Daniel 2005 // Powered for Blogger by Blogger templates