<body><script type="text/javascript"> function setAttributeOnload(object, attribute, val) { if(window.addEventListener) { window.addEventListener('load', function(){ object[attribute] = val; }, false); } else { window.attachEvent('onload', function(){ object[attribute] = val; }); } } </script> <div id="navbar-iframe-container"></div> <script type="text/javascript" src="https://apis.google.com/js/platform.js"></script> <script type="text/javascript"> gapi.load("gapi.iframes:gapi.iframes.style.bubble", function() { if (gapi.iframes && gapi.iframes.getContext) { gapi.iframes.getContext().openChild({ url: 'https://www.blogger.com/navbar.g?targetBlogID\x3d8321473\x26blogName\x3dBianconero\x26publishMode\x3dPUBLISH_MODE_BLOGSPOT\x26navbarType\x3dBLUE\x26layoutType\x3dCLASSIC\x26searchRoot\x3dhttps://bianconerro.blogspot.com/search\x26blogLocale\x3den_US\x26v\x3d2\x26homepageUrl\x3dhttp://bianconerro.blogspot.com/\x26vt\x3d-9054836207128442450', where: document.getElementById("navbar-iframe-container"), id: "navbar-iframe" }); } }); </script>

Bianconero

Sunday, June 19 at 6:43 PM

حسنی شهر ما

حکایتی کوتاه بگویم از حسنی بیمارستان خودمان:
یک استاد فوق تخصصی داریم ما،که همین جوری کلی مهمل خنده است:قد کوتاه و چاق و کچل،حرف زدن اش هم ار علی دایی بدتر است.ایشان که یک بار برای تولد حضرت زینب ،وسط گزارش روزانه(یک کنفرانس است که به شکل روزانه در بیمارستان های آموزشی انجام می شود.تمام موارد بستری در 24 ساعت اخیر مورد بررسی قرار می گیرد و موارد آموزنده انتخاب می شود که سیر مراجعه و مراحل درمانی توضیح داده شود.خلاصه اینکه به همه چیز ربط دارد الا کاری که استاد کرد!) رفت و یک ربع از مجموع یک ساعت وقت را به حرافی گذراند،بامزه است که 13 دقیقه به دفاع از نظام و انقلاب و شهدا و رهبری و مسئله هسته ای(بخدا همین لفظ را به کار برد!) و فحش دادن به سرکار خانم رایس(به جان عزیزتان همین را گفت) و بوش و بلیر!(منظور بلر بود) و 2 دقیقه در مورد عاشورا حرف زد(بیابید زینب را).بماند که اساتید دیگر حسابی در طول افاضات شان ،با اظهاراتی به تکمیل حرف شان می پرداختند(یکی از اساتید در پایان دعای ابتدای کلام این استاد،که دعای فرج بود،بلند گفت ،خب فارسی بگید ما هم بفهمیم!)شاهکار این دفعه اش اما چیز دیگری بود:رسم این است که لیست بستری ها به یک گروه فوق تخصصی داده می شود و آن گروه اداره جلسه را بر عهده دارد،مثلا از زیر دستی ها می خواهد که کدام مریض معرفی شود و سئوال می پرسند و ...شنبه در اختیار بخش کلیه بود.اساتید معمولاً به سن اهمیت می دهند(یه چیزی تو مایه های پیش کسوتی در ورزش ،که آن جا را نمی دانم،ولی این جا واقعا چیز بی ربط و مزخرف و توهین آمیزی به فرد مسن و افراد جوان است) اما دیروز مسن ترین استاد کلیه (که از اتفاق همان استادی بود که ترجمه دعا را خواسته بود از آیت الله حسنی ما!) تشریف نداشتند و به جایشان یک خانم دکتر فوق تخصص، که خیلی محجوب و بی سروصداست مسئولیت بر عهده گرفتند.دردسرتان ندهم.حسنی در حالیکه یک استاد سوم درخواست معرفی و بحث بر سر یک مریض سرطان خون را کرده بود،بدون کفش پابرهنه دوید وسط که فلان مریض بخش من را معرفی کنید!بعد تا مریض معرفی شد،برخلاف معمول،به پشت تریبون رفت.بعد شروع کرد از آثارعظیم کبودی صورت آمریکا در اثر رای میلیونی مردم تمجید کردن.(شنبه صبح همش 20 درصد آرا شمارش شده بود!)این که این رای به نظام بود.همهمه ای شد،همه زیر لب مسخره می کردند.این باعث شد که او عصبی بشود،و در حالیکه در حال عادی هم اصولاً سخن ور خوبی نیست و- به حساب،چیز،به عبارتی،چیز بشه،در نظر داشته باشید که- از تعداد کلمات اصلی سخن اش بیشتر است،کلی هم کلمات را غلط ادا می کند(به نکته می گوید نقطه)،آن وقت در اوج عصبیت ،شروع کرد به حرف زدن و تهدید کرد کسانی را که وقتی او حرف می زند دشمنی می کنند(احساس ولایت بهش دست داد)،بعد کلی از مسئلهء هسته ای(باز خودش گفت) دفاع کرد،گفت این ادامه افتخارات ابن سینا ست(خودش را سلطنت طلب نوستالژیک رنگ و به ما غالب کرد).بعد در مورد شهدای ما داستانی گفت که آن قدر بد حرف می زد من یک کلمه هم نفهمیدم(این جا مراحل تکامل معکوس را طی کرده و به شکل یک حسنی کامل تجلی پیدا کرد).دست آخر اصلاً یادش رفت که برای توضیح بیماراش بالا رفته و با درخواست صلوات جلسه را که به دلیل افاضات اش 10 دقیقه بیشتر از زمان مقرر گذشته بودختم کرد.متاسفانه من جایی نشسته بودم که نمی شد برایتان عکس و احتمالاً فایل صوتی تهیه کنم تا موجبات انبساط خاطر شما هم فراهم شود،یکی دیگر از اساتید معتقد به ولایت پشت سرم نشسته بود!

Post a Comment