<body><script type="text/javascript"> function setAttributeOnload(object, attribute, val) { if(window.addEventListener) { window.addEventListener('load', function(){ object[attribute] = val; }, false); } else { window.attachEvent('onload', function(){ object[attribute] = val; }); } } </script> <div id="navbar-iframe-container"></div> <script type="text/javascript" src="https://apis.google.com/js/platform.js"></script> <script type="text/javascript"> gapi.load("gapi.iframes:gapi.iframes.style.bubble", function() { if (gapi.iframes && gapi.iframes.getContext) { gapi.iframes.getContext().openChild({ url: 'https://www.blogger.com/navbar.g?targetBlogID\x3d8321473\x26blogName\x3dBianconero\x26publishMode\x3dPUBLISH_MODE_BLOGSPOT\x26navbarType\x3dBLUE\x26layoutType\x3dCLASSIC\x26searchRoot\x3dhttps://bianconerro.blogspot.com/search\x26blogLocale\x3den_US\x26v\x3d2\x26homepageUrl\x3dhttp://bianconerro.blogspot.com/\x26vt\x3d-9054836207128442450', where: document.getElementById("navbar-iframe-container"), id: "navbar-iframe" }); } }); </script>

Bianconero

Tuesday, July 19 at 9:00 PM

رانندگی ما ایرانی ها

در زندگی چیزهایی هست که مثل خوره وجود آدم را می خورد.یکی ش ،رانندگی ما ایرانی هاست.به جاده و جغرافیا هم مربوط نیست.همه جور ایرانی را در همه وضعیتی(در اروپا ،چه مدت ها انجا بوده چه اولین بار آنجا را دیده) دیده ام که به محض نشستن پشت رل،همان موجود موذی و مرگ باز آشنا می شوند.
ایرانی در رانندگی مثل زندگی اش است:
هرگز اجازه نمی دهد از درون اش دیگران آگاه شوند،حتی اگر ملزم به شفاف سازی باشد.همان طور که همیشه اپوزیسون برانداز نظام در برون خود هستیم ولی در درون دلمان مدام برای حکومت زور قیلی ویلی می رود،در رانندگی هم امکان ندارد که نشان دهیم چه در سر داریم.حاضر نیستیم به بهای راهنما زدن پشت سری مان بفهمد مسیرمان چیست،اصلاً خود را مقید این کار نمی دانیم.

زیرو رویمان کنند حاضر نیستیم قانون را هرچند خوب رعایت کنیم،برای ما همان طور که انارشیستی مثل احمدی نژاد قهرمان است، در رانندگی هم بزرگ ترین قهرمانان ما کسانی هستند که چراغ قرمز را تخته گاز رد می کنند و بی مجوز وارد طرح می شوند.

تعذب ما اگرچه در عرصه زندگی هم نمی تواند جلوی اعمال غیر اخلاقی ما را بگیرد،اما می تواند روح آزرده مان را تسلی بدهد:وقتی ورود ممنوع می رویم و می گوییم:«خلوته کسی رد نمی شه!» همان قدر تسلی می یابیم که پس از رشوه دادن به مسئول اداره ای –یا رشوه گرفتن از ارباب رجوعی،چه فرق دارد- می گوییم ایشالا خرج دوا درمان شود- و یا در مقام رشوه خوار می گوییم،ایشالا که راضی بوده -.

اصولاً مقررات به مثابه میثاقی که زندگی را کنار بقیه ممکن می کند،برایمان بی معنی ست .برای ما مجموعه ارزش هایی که خود تعریف کرده ایم به مراتب از قانون فراتر است.در زندگی ؛ناقص الخلقه ای می سازیم و بر مبنایش عمل می کنیم.در رانندگی ؛سازمان ارزشی خود را تعریف می کنیم.مثلاً همه در رانندگی به اندازه حیوانات تبحر دارند و یا اینکه پارک دوبل بد است ،البته برای دیگران.

همه در این مورد که راننده تاکسی ها بد ترین در رانندگی هستند،اتفاق نظر داریم،ولی بیشترمان را اگر از پشت ماشین شیک مان به پشت تاکسی انتقال دهند،غیر قابل شناسایی می شویم.در زندگی هم «خشکه مذهب ها» را مسخره می کنیم،اما کافی ست به یک محدوده حساس مثل آزادی دخترانمان برای انتخاب دوست پسر وارد شوند،آب پاکی را روی دست همه مذاهب،بل خرافات بریزیم.

ارزش در رانندگی برای مان در مدل ماشین خلاصه می شود،اصولاً امکان ندارد خوب رانندگی کردن برای ما معنی اش احترام به قوانین باشد،مقصودمان از دو حال خارج نیست،یا طرف «زرنگ» است(رجوع کنید به رد شدن از چراغ قرمز در بالا) و یا برق ماشین اش چشم مارا کور کرده.در زندگی هم همیشه دیگران خوب اند اگر نسبت به ما یا خوبی کنند و یا از ما انتقاد نکنند.ارزش در زندگی ما،حساب بانکی مان است.

کافی ست از ما در مورد راه حل بحران ترافیک شهری سئوال کنند،عجیب ترین و بدیع ترین راه حل ها که انصافاً به عقل جنیان نخواهد رسید را مطرح می کنیم و حاضریم شرف مان را گرو بگذاریم که این روش ها موثر اند.در زندگی هم ،کافی ست میهمانی شبانه به این مرحله «چه کار باید کرد؟»برسد،همه ارشیتکت سیاسی می شوند،و بر شما معلوم می شود چرا احزاب نیمه جان ما پیشرفت نمی کنند،چون چنین تئوریسین هایی-که باز حاضرند به شرافت شان سوگند بخورند راه حل تو جیب ایشان است- را درک نکرده اند.

رانندگی دنده عقب در بزرگراه!نه تعجب دارد و نه جای خشم.در زندگی هم برای کسی که روز روشن حق مارا پایمال می کند و راست در چشم هایمان خیره می شود،کمترین واکنشی نشان نمی دهیم،ما که دنبال دردسر نیستیم.

در مجموع «همه چیزمان مثل همه چیزمان است.»

Post a Comment