<body><script type="text/javascript"> function setAttributeOnload(object, attribute, val) { if(window.addEventListener) { window.addEventListener('load', function(){ object[attribute] = val; }, false); } else { window.attachEvent('onload', function(){ object[attribute] = val; }); } } </script> <div id="navbar-iframe-container"></div> <script type="text/javascript" src="https://apis.google.com/js/platform.js"></script> <script type="text/javascript"> gapi.load("gapi.iframes:gapi.iframes.style.bubble", function() { if (gapi.iframes && gapi.iframes.getContext) { gapi.iframes.getContext().openChild({ url: 'https://www.blogger.com/navbar.g?targetBlogID\x3d8321473\x26blogName\x3dBianconero\x26publishMode\x3dPUBLISH_MODE_BLOGSPOT\x26navbarType\x3dBLUE\x26layoutType\x3dCLASSIC\x26searchRoot\x3dhttps://bianconerro.blogspot.com/search\x26blogLocale\x3den_US\x26v\x3d2\x26homepageUrl\x3dhttp://bianconerro.blogspot.com/\x26vt\x3d-9054836207128442450', where: document.getElementById("navbar-iframe-container"), id: "navbar-iframe" }); } }); </script>

Bianconero

Monday, August 8 at 4:22 PM

خط باریک حقیقت

مسئله اتمی بودن یا نبودن ایران ، مسئله ایست که بسیار واضح میان مدافعان راستین و مدافعین سست عنصر دموکراسی افتراق می دهد.مثل بسیاری موارد دیگر است.از آن جمله است گنجی ، تروریسم ، اسرائیل و ...
مثلاً میان تایید کم هزینه بودن آزادی گنجی با تلاش فعال برای آزادی وی ، گروه به قول خود اکبر «جهوری خواهان» تمام عیار ،که طیفی بسیار گسترده اند ، گزینه دوم را از منظر مرام سیاسی خود «اخلاقی» می دانند و الزام آور ، و گروه دیگر آن را الزامی نمی دانند چراکه با ایدئولوژی ایشان در تعارض است.شاید باید برای جمع کردن فوق العاده متعارض این گروه دوم زیر یک نام از عنوان کتاب معروف پاپر را به عاریت گرفت«دشمنان جامعه باز» : این ها شامل بخش هایی از اصلاح طلبان ، تقریباً تمام راست سنتی نظام مذهبی ایران و راست های افراطی نظام قبلی(سلطنت طلبان فره پرور) و حتی بخش هایی از چپ های قدیمی یند.
در مثال راطه با اسرائیل دیگر احتیاجی نیست که این قدر تفصیل دهم: امروز ایران تنها کشوری ست که از بازی با اسرائیل در میادین ورزشی که نماد جوانمردی یند خودداری می کند .این موضع به راحتی می تواند« دشمنان جامعه باز» را جدا و متمایز کند.به این معنی که هر که موافق چنین سیاسیتی ست یا نادان است و یا منافعی به جز روشن گری دارد.کیست که نداند که ملت ایران بابت این نابخردی تا چه حد هزینه می دهد.
در باب تروریسم اول مثالی خارجی می زنم.« یازدهم سپتامبر لندن» خطی بسیار واضح میان کسانی که به گمانم به تفکر امروز تعلق دارند و گروهی که هنوز بر طبل تئوریزه کردن خشونت می کوبند – همان دشمنان جامعه باز- کشید.تروریست تنها به لفظ محکوم نیست.باید علیه تروریسم عمل کرد.اقدام مفتیان مسلمان انگلستان که انتحار را قتل نفس نامیدند و از آنان لقب شهید را ستاندند وهمکاری با تروریست ها را «حرام» شمردند ، اقدامی بود که باز خطی میان افرادی که اصرار دارند مسلمان اند و کسانی که اول خود را انسان می دانند کشید.در آن جامعه باز ،صد البته قابل پیش بینی بود که شهردار مبهوت لندن که در استرالیا با خبر روبرو می شد ، به جای لعن و نفرین ،روی نکته اساسی که باز فصل خطاب دو گروه مورد اشاره من است انگشت گذارد و بگوید امروز مورد حمله، مسیحیان و یا یهودیان و بی خدایان نبودند،امروز لندنی ها مورد حمله واقع شند، پس حمله کنندگان به صرف مسلمان بودن ،مسئولیت کارشان متوجه مسلمانان نیست.باز هم قابل پیش بینی بود که چیزی که از آن به «بی ثباتی عظیم سیاسی» در حقوق سیاسی نام برده می شود و معمولاً در پی آغاز خشونت و ترور از سوی گروه های افراطی ، در کشور های با ساخت سیاسی بسته و نبود چرخه قدرت ،رخ می دهد ، انگلستان را دربر نگیرد.
اما مثال دوم ترور یکی از شرور ترین قاضیان و مجریان احکام «آسمانی» در تهران بود.در باب عاملین و انگیزه همان طور که نیک آهنگ کوثر نوشت ،اصلاً نمی توان تحلیلی کرد ،چون دستگاه اطلاعاتی کشور از امروز در پی منویات دیگری ست ،حتی به فرض پیدا کردن سرنخ از عاملین واقعی جنایت بعید به نظر می آید در جامعه به شکل واقعی انعکاس یابد.این که عده ای در مخالفت با این ترور زبان نگشودند، صرفاً شخصیت بی مایه مقتول نبود، معانده با جریان سیاسی حامی مقتول هم تمام علت نبود.شاید علت این است که به دلیل درجه خشونتی که در منش نظام مذهبی ست ، هنوز نمی خواهند گزینه اقدام خشونت بار و مسلحانه علیه نظام را برای همیشه کنار بگذارند.این که یکی از قربانیان مقتول ، ابراهیم نبوی ، ترور را از هر نوع محکوم می داند وبا خانوادهء وی ابراز هم دردی می کند ،نشان از رشد سیاسی وی می باشد .کسانی که این ترور را محکوم نکردند ،هنوز به روش هایی می اندیشند که شاید کارا باشند، اما تاریخ مصرف شان گذشته، به سودان بنگرید ،که علی رغم محق بودن شورشیان، دولت خشن و مذهبی سودان ،تا مدت ها با انجام ترور های کور در مناطق غربی مثل دارفور ،چهره آن ها را به عنوان حامیان ترور به دنیا معرفی می کرد.دول بحران زی مثل ایران ، مطمئناً از شروع جو ترور خوشحال خواهد شد.ترور شاید تا مدت ها در جهان ادامه یابد، اما مسئله این جاست که دنیا دیگر برای تروریست ها نمی ایستد و کف نمی زند.دیگر چهره تروریست ها را باید در سیمای بن لادن دید، نه جوانان ارتش آزادی بخش ایرلند.

برگردم بر سر مسئله اتمی : تمام مدافعین ایران اتمی ، از هر جناحی باشند ، به گمانم در گروه «دشمنان جامعه باز» طبقه بندی می شوند.استدلال منطقی ترین بخش آن ها ، این است که برای دولت های دموکراتیک بعدی نمی بایست به خاطر دولت مستبد کنونی ،ایران از حق دست یابی به تکنولوژی هسته ای نظامی برای همیشه چشم بپوشد.سستی ادعا نیازی به اثبات ندارد، در بهترین حالت این ها مدافع حکومتی مستبد ،اما از نوعی دیگرند.پر واضح است که به بهانه هایی واهی چون تکرار بیست و هشت مرداد ،دست یابی به صلاح اتمی را مجاز بدانیم.حتی در صورت وجود چنین تهدیداتی ، راه حل به گمان ام به میان در انداختن بیشتر مردم در عرصه سیاست است .وگرنه استقلال کره شمالی مجهزبه چند کلاهک اتمی ،امروز دارد سر چند تن گندم که قرار است شکم ناراضیان مفلوک را پر کند معامله می شود. هیچ تضمینی نیست که حتی بهترین و صالح ترین مردم حاکمان آینده ایران باشند ، با سابقه استبداد در ایران ، از بمب اتم استفاده درست ببرند.نیک می دانید که هیچ تعهدی همیشگی نیست، اگر امروز فرمان بریده های اسلامیست شاخ نشان جهان نمی دادند، یعنی «ملت» ایران از ملت هند گناه کارتر است در یازده سپتامبر ؟آن ها قرارداد همکاری اتمی تحقیقاتی با ایالات متحده امضا می کنندو ما حتی در غیر متعهد ها کسی را نداریم که امروز ِ روز ،از «سیاست اتمی» مان حمایت کند؟

Post a Comment