<body><script type="text/javascript"> function setAttributeOnload(object, attribute, val) { if(window.addEventListener) { window.addEventListener('load', function(){ object[attribute] = val; }, false); } else { window.attachEvent('onload', function(){ object[attribute] = val; }); } } </script> <div id="navbar-iframe-container"></div> <script type="text/javascript" src="https://apis.google.com/js/platform.js"></script> <script type="text/javascript"> gapi.load("gapi.iframes:gapi.iframes.style.bubble", function() { if (gapi.iframes && gapi.iframes.getContext) { gapi.iframes.getContext().openChild({ url: 'https://www.blogger.com/navbar.g?targetBlogID\x3d8321473\x26blogName\x3dBianconero\x26publishMode\x3dPUBLISH_MODE_BLOGSPOT\x26navbarType\x3dBLUE\x26layoutType\x3dCLASSIC\x26searchRoot\x3dhttps://bianconerro.blogspot.com/search\x26blogLocale\x3den_US\x26v\x3d2\x26homepageUrl\x3dhttp://bianconerro.blogspot.com/\x26vt\x3d-9054836207128442450', where: document.getElementById("navbar-iframe-container"), id: "navbar-iframe", messageHandlersFilter: gapi.iframes.CROSS_ORIGIN_IFRAMES_FILTER, messageHandlers: { 'blogger-ping': function() {} } }); } }); </script>

Bianconero

Saturday, August 27 at 5:02 PM

کابینه 70میلیونی

این روز ها چندین مطلب جالب و متفاوت خواندم در باب این کابینه.اول این را بگویم که تصورم این است هنوز ،که این مدیران می توانند در وزرات خانه شان کار کنند اگر نخواهند همه را مثل خود کنند و می توانند در وزارت خانه مربوط انقلاب کنند و در عوض آن جا را فلج خواهند کرد.حسین پیش از این نوشت که مدیران میانی که تکنوکرات های طبقهء متوسط و نو گرا هستند اصولاً چنین افرادی را تحویل نمی گیرند که این ها بتوانند کار چندانی از پیش برند.البته احتمالاً حسین حرف هایش را کمی تعدیل خواهدکرد،چون بحث آن روز افروغ به عنوان وزیر فرهنگ بود نه صفرا هرندی.لازم به توضیح نیست اما،من کابینه را یک«کل» نمی بینم،حداقل بعد از رد چهار وزیر پیشنهادی که یکی کلیدی ترین وزراست(نفت)،پس نباید انتظار تغییرات هماهنگ را داشت و احتیاج به تحلیل هر وزرات خانه – که با بوروکراسی حاکم خود مثل یک دولت عمل می کند – به شکل جداگانه است.من در مورد وزارت خانه مربوط به حرفه ام ،اگر جریان اطلاعات هنوز باز مانده بود،در آینده نظرم را خواهم نوشت.
اما به شکل کلی این فرض را درست می دانم که:
حداکثر میدان عملی که به وزرای «ارزشی» خواهند داد، این است که مثلاً دفتر شان را به آبدار خانه منتقل کنند و حقوق اندک بگیرند و از مزایای وزارت دوری بجویند.مشروط به این که
وزرا «انقلابی» نشوند، در این صورت نهایت برد عملیاتی شان،ریاکارانه تر کردن ساختار قدرت در وزارت خانه است و طبعاً وضع از اینی که هست در هر وزارت خانه بدتر می شود.
در حالت اول ؛اشلی کوچک از کشور در وزارت خانه برقرار می شود:
مدیران میانی که طبعاً نخبگان هستند،از رانت ها کمابیش بهره می جویند و زندگی کاملاً شبیه بقیه طبقه میانی و مرفه جامعه دارند، اصلاً به روی خود نخواهند آورد که یک بی سواد تملق گو را «مردم» و «مردی از جنس مردم» به مدیریت ایشان منصوب کرده اند.آن ها به خوبی می دانند نبود شان بحران زاست،پس می دانند اگر تغییراتی رخ دهد ،در حد جابجایی ست و نه اخراج،پس آسوده به کاری که تا بحال می کردند ادامه می دهند:خریدن آبرو برای نظام،با مدیریت سیستمی که به شدت ناکاراست.
از باب سیاست های کلان هم باید بگویم دو نهاد اصلی متولی اش: سازمان برنامه و بودجه در بطن دولت و مجلس ،از این قاعده مستثناء نیستند، در آن جا هم کسانی که برنامه می نویسند،گرچه خودی هستند ووفاداری شان به نظام اثبات شده،اما خود اصلاً کاری به مزخرفاتی که رهبران سیاسی نظام می زنند ندارند،می دانند که آخر سر بازی روزگار رهبران سیاسی را به گدایی شان می فرستد.آن ها خدمات فکری خود را به نظام به بهایی گزاف می فروشند و از حق داشتن نام وامضا پای برنامه هاشان محروم اند، تا حلقهء حماقت شکسته نشود نزد مردم.
کارمندان وزرات هم علی رغم میل باطنی بنا به میل وزیر کمی ظاهر گراتر می شوند(این حداکثری ترین فرض است).جناب وزیر هم به «وزرات» مشغول می شود که مثل رجایی پایان هر روز بگوید : خدا را شکر امروز هم به خیر گذشت!

حالت دوم کمی پیچیده تر است،بسته به جریان سیاست های کلان نظام هم پیدا می کند : وزیر انقلابی ، به آزرده کردن مدیران میانی،آن ها را بر سر دو راهی مهاجرت دائم(قریب به اتفاق این مدیران،تابعیت دوگانه دارند و در این سال ها یک پایگاه امن برای خود در اروپا و یا کانادا و امریکا ایجاد کرده اند) و یا ماندن و اخلال در کار وزیر جدید می گذارد.کامندان نیز مرعوب وزیر انقلابی ،بیش تر به فکر چپاول جیب ارباب رجوع و صدمه زدن به سرمایه های وزارت خانه خواهند بود.وزرات خانه هایی که همه با مصیبت صبح را به شب می رسانند،فلج خواهند شد،این قطعاً شاخص نارضایتی عمومی را تغییر می دهد. از این جایش دیگر کاملاً بسته به این است که سیاست کلان نظام در آن مقطع چه باشد.و از قوه تحلیل من خارج!

جای دیگری که دوست دارم کمی درباره اش بگویم ترکیب کابینه است:
چهار وزیر رد شده،جملگی از حلقهء نوپای شهرداری دوران احمدی نژاد بودند.یک فرضیه می تواند علت را توجیه کند.
کابینه ،کابین رهبری ست.حتی خاتمی اقرار کرد که برای وزیران از رهبری صلاحدید خواسته است. امثال قالیباف هم در دوران کاندیداتوری ،مرتب تکرار می کردند که کابینه را با نظر رهبری تشکیل خواهند داد – این پروپاگاندای تبلیغاتی نبود، که اگر بود، باعث دفع آرای مدرن شهری از او می شد.بلکه یک جور ارسال سیگنال بود تا اعتماد بیت جلب شود،متاسفانه نشد –
وزارت خانه های بی خاصیت پاداش بازگذاشتن دست بیت در وزارت خانه های کلیدی و دخالت های بعدی ست.وزرای رفاه – با توجه به اختصاص نیافتن ارقام مورد نظر وزیر در بودجه، و ذیل موارد حساس تری چون تجهیز سپاه قرار دادن بودجه شان – آموزش – با توجه به ایدئولوژیک بودن دستگاه آموزش و ناتوانی حتی ریاست جمهوری در تغییر اش- تعاون – که عمدتاً وجود اش ناشی از کوته بینی و آرمان گرایی مجلس نویسنده قانون اساسی ست- «سهم امام» این کابین به شمار می روند .برای کسانی که الحق کم نگذاشتند برای رییس جمهور منتخب.... ،دست مزد مناسبی هم هست.اما در مابقی کابینه، راست محافظه کار انتظار داشت که به شکلی معقول از میان ایشان یارکشی شود،چنان که قبل از اخراج اصلاح طلبان از حاکمیت چنین وعده شده بود.اما بیت فقط به موتلفه وفادار ماند و خلف وعده کرد.مابقی راست محافظه کار، اصلاً خوشش نمی آید که نقش محوری اش در انتخابات (که حداقل اش،سکوت در قبال تقلب وسیع بوده)؛ نادیده گرفته شود.برای همین بیشترین رای عدم اعتماد تاریخ جمهوری اسلامی را به اسلامی ترین رییس جمهور پیشکش کرد.
در این میان احمدی نژاد سریع تر از چیزی که دلسوزان اش – سلیمی نمین و ده نمکی – هشدار داده بودند، به دل اژدهای مافیای قدرت غلتید(نقل به مضمون).این ها مرتب در نامه های قبلی شان می نوشتند که شایسته گان را انتخاب کند و از باند بازی بپرهیزد،در حالیکه احمدی نژاد هم در بی طرفی ناکام ماند(وزرای پیشنهادی اش مرجوع شدند) و هم همه بازی را به «قدرت» سپرد.

اما تئوری من حتماً نقص دارد چون علت پیشنهاد سعیدلو را به وزارت نفت نمی تواند توجیه کند.معمولاً وزرای نفت در تاریخ جمهوری اسلامی افرادی محافظه کار تا میانه رو،بسیار نرم خو و البته از میان یک هسته مرکزی و فوق العاده بسته مدیران طراز اول جمهوری اسلامی انتخاب می شدند،مشروط بر این که دست بیت را در حیف و میل باز بگذارند.آیا احمدی نژاد خلاف منویات بیت ،وزیری معرفی کرده(چیزی که سازگارا قبل تر پیش بینی کرده بود) و یا این که شخصیت بی نهایت بی مایه سعیدلو شست مجلسیان را خبردار کرده؟و یا نهایتاً مافیای نفتی قدرتی فرا جناحی و فرا بیتی دارد؟

Post a Comment