<body><script type="text/javascript"> function setAttributeOnload(object, attribute, val) { if(window.addEventListener) { window.addEventListener('load', function(){ object[attribute] = val; }, false); } else { window.attachEvent('onload', function(){ object[attribute] = val; }); } } </script> <div id="navbar-iframe-container"></div> <script type="text/javascript" src="https://apis.google.com/js/platform.js"></script> <script type="text/javascript"> gapi.load("gapi.iframes:gapi.iframes.style.bubble", function() { if (gapi.iframes && gapi.iframes.getContext) { gapi.iframes.getContext().openChild({ url: 'https://www.blogger.com/navbar.g?targetBlogID\x3d8321473\x26blogName\x3dBianconero\x26publishMode\x3dPUBLISH_MODE_BLOGSPOT\x26navbarType\x3dBLUE\x26layoutType\x3dCLASSIC\x26searchRoot\x3dhttps://bianconerro.blogspot.com/search\x26blogLocale\x3den_US\x26v\x3d2\x26homepageUrl\x3dhttp://bianconerro.blogspot.com/\x26vt\x3d-9054836207128442450', where: document.getElementById("navbar-iframe-container"), id: "navbar-iframe" }); } }); </script>

Bianconero

Thursday, October 6 at 7:28 PM

طبقه

مهر انگیز کار مطلبی را نوشته در روز.کل مقاله حرفی حساب می زند ، اما جایی می گوید جامعه ایران چنین است و چنان است.
می خواهم موضوعی کلی مطرح کنم :
در جامعه ای به شدن ناهمگون و اتمیزه چون ایران ، که بر سر مسائل روزمره هم چندگانگی به جای دوگانگی جاری ست ، آیا هنوز می شود از مفهوم اکثریت برای اثبات مشروعیت یک ایده استفاده کرد؟
اصلاً بحث ام این نیست که دیگر جوامع همیشه یک دوگانه دارند که میان شان انتخاب می کنند ، که سهل همه می دانند که چنین نیست.فکر می کنم که همیشه در یک جامعه باثبات ،یک یا دو جریان غالب حضور دارند نه تعددی از خرده جریان ها .شاید آوردن مثال کمک کند.
به مثال ایالات متحده نگاه کنید ، جمهوری خواهی به معنای راست گرایی و دموکرات منشی به معنی میانه روی .
یا آلمان دموکرات مسیحی و سوسیال دموکرات ، انگلیس با حزب کارگر و حزب محافظه کار.

در عرصه اجتماعی هم ، معمول این است که در مواجهه با یک بدعت (مثل داشتن حق انتخاب برای ادامهء حیات) ، پاسخ یا مثبت و یا منفی ست.کم پیش می آید که از بطن مخاطبان نظریه سومی هم مطرح شود.

حال به ایران نگاه کنید ، مثلاً در مورد مسئله ای ساده مثل شرکت در انتخابات ، و یا بحث بر سر محدوده خصوصی افراد.قبول دارم که این موضوع به تعریف مخدوش و نادرست از مفاهیم پایه ای تجدد شکل گرفته ، شاید قبول هم بکنم که دلیل اش جریان روشنفکری ایران از دهه چهل به بعد بوده ، که مفاهیم تجدد را یا در ایدئولوژی تنگ نظر چپ دیده و یا در متون اسلامی به دنبال انطباق بوده.
اما حرف ام این است ، واقعیت این است که چند دستگی در همه مسائل جاریه به وضوح دیده می شود و تقریباً هیچ جریان غالبی وجود ندارد.تحول خواهی هم ، حتی نتوانست نظر همه را جلب کند ،( عذر می خواهم اما فکر می کنم کسانی که در انتخابات رای احمدی نژاد را رای به تحول خواهی خواندند ، مزخرف می گویند.عده ای که با دوم خرداد همراه جریان تحول خواه شدند ، خیلی زود دست از حمایت خود برداشتند)این حیرانی اجتماعی ، باعث شده که مرز ها مخدوش باشد و هر نظریه ای خود را محبوب ترین بداند.ادعایی بس گزاف.فکر کنم اگر برای توصیف پدیده ها ، از مفهوم «طبقه» استفاده کنیم ،بهتر می توانیم وزن تغییرات اجتماعی را حدس بزنیم.کاملاً متوجه ام که مفهوم طبقه به اندام قناص هیچ یک از اقشار نمی خورد ،اما مراد من مجموعه ایست که نسبت به پدیده های اجتماعی بر مبنای نفع مشترک شان موضع هماهنگ می گیرند .از این منظر ،هر چقدر هم که نتیجه بدست امده حدودی باشد ، از تعمیم بیهوده ای که در مفهوم «ملت ایران» وجود دارد به نظرم علمی تر است.

پ ن : پیشنهاد داور را به دیده می گزارم و از اکبر می نویسم .به زودی...

Post a Comment