<body><script type="text/javascript"> function setAttributeOnload(object, attribute, val) { if(window.addEventListener) { window.addEventListener('load', function(){ object[attribute] = val; }, false); } else { window.attachEvent('onload', function(){ object[attribute] = val; }); } } </script> <div id="navbar-iframe-container"></div> <script type="text/javascript" src="https://apis.google.com/js/platform.js"></script> <script type="text/javascript"> gapi.load("gapi.iframes:gapi.iframes.style.bubble", function() { if (gapi.iframes && gapi.iframes.getContext) { gapi.iframes.getContext().openChild({ url: 'https://www.blogger.com/navbar.g?targetBlogID\x3d8321473\x26blogName\x3dBianconero\x26publishMode\x3dPUBLISH_MODE_BLOGSPOT\x26navbarType\x3dBLUE\x26layoutType\x3dCLASSIC\x26searchRoot\x3dhttps://bianconerro.blogspot.com/search\x26blogLocale\x3den_US\x26v\x3d2\x26homepageUrl\x3dhttp://bianconerro.blogspot.com/\x26vt\x3d-9054836207128442450', where: document.getElementById("navbar-iframe-container"), id: "navbar-iframe" }); } }); </script>

Bianconero

Thursday, October 13 at 1:26 AM

هنر آلوده

هنر نبض تپنده زندگی ست.برای من همه هنر ها جذاب است.اما برای نکته ای که به نظرم آمد می خواهم روی یک رشته متمرکز شوم: هنر هفتم

سینما ، فارغ از اثر گذاری خارق العاده اش در نیمه اول قرن بیستم ، که باعث جذب تقریباً تمام حکومت ها در جهت تبلیغ فرهنگ مطلوب شان شد ، حتی با حضور تلویزیون هم از قدرت اش کاسته نشد.
همیشه سینما جای نمایش چیز هایی بود که در تلویزیون پخش نمی شوند و در تئاتر فرصت ارتباط با مخاطب بی شمار نمی یابند.

از این منظر ، سینما فقط عرصه هنر نمایی چیره دست ترین بازی گردانان قرن بیست نبود ، که گاه عرصه ترکتازی کمونیسم بود و گاه عرضه کننده لیبرالسیم.

دو جریان متمایز حول این هنر شکل گرفت.جدای از تمام حواشی آن.اولی که بیشتر به اردوی لیبرالیسم نزدیکی داشت ، پشتوانه سینما را گیشه کرد ، فیلم های عامه پسند و «گیشه ای» ساخت.دومی که اول در دل کمونیسم شکل گرفت و بعداً تقریباً تمام منتقدین لیبرالیسم(از جمله بنیادگرایان مذهبی ، و برجسته تر از همه شان ایران پس از انقلاب 79) را زیر چتر خود گرفت.این گروه ، تئوری هنر ناب را مطرح می کرد و صد البته که هر انشقاق این گروه با بخشی از سینمایی که هالیوود سردمدارش شد مشکل داشتند.
کمونیست ها آن را «فریب لیبرالیسم» می دانستند ، هنرمندان پست مدرن اورپایی آن را خالی از جنبه های هنری می دیدند و اسلامیست ها هم آن را مبلغ «انحطاط» اخلاقی می دیدند.

سینمای مستقل شاید از دل همین برخورد دو دیدگاه شکل گرفت.این سینما جهت اش کلیشه شکنی هالیوودی بود.بزرگان هنر هفتم البته که از دل همین سینمای مستقل ( که در ابتدا چندان هم مستقل نبود) بوجود آمدند و حتی بسیاری شان بعد تر در هالیوود فیلم ساختند! اما با سقوط بلوک کمونیست و فتح آخرین سنگر واقعی اش ،شوروی ، کشور هایی که تا دیروز با مدد جشنواره های حزبی سینمای مستقل! خود را سرپا نگاه می داشتند ، یک باره یتیم شدند.برای بسیاری این پایان هنر هفتم به شمار می رفت.اما این اتفاق نیافتاد ، سینمای به شدت کم خرج اروپایی ، آرام آرام سیر هالیوودیزه شدن را پی گرفت ، چهره های درخشانی از میان جوانانی که فیلم هایشان را حتی برای گیشه هالیوود می ساختند بر آمد و بعد تر جذب هالیوود شدند.

امروز اما مفهوم مستقل سازی دیگر ؛ساخت فیلم غرب ستیزانه نیست .اصولاً مخالفت با غرب (در مفهوم عام اش) کمی دِمُدِه شده ، و سوژه ای ماتیکی به حساب می آید.امروز در همان هالیوود هم سینمای موفق مستقل می توان یافت.فیلمی که فیلم نامه اش به سفارش کمپانی دارنده حق امتیاز پخش دست کاری نشود و یا سناریو را برای فلان ستاره هالیوود باز نویسی نکنند.فیلم هایی با پیامی ساده ، ساختی بی آرایه و نسبتاً بی تکنیک.این فیلم ها که همگی شان ، مینی مالیستی هم نیستند ، گیشه خود را یافته اند، آن هم در کشوری که یک فیلم تجاری 180 میلیون دلاری در هفته اول نمایش بیش از 70% صندلی های نمایش را اشغال می کند.

خوب حالا فکر می کنید ، ورود پول به عرصه هنر آلوده کننده است؟یعنی فروش یک صد میلیون دلاری «اسپایدرمن» در یک هفته ، ناقوس مرگ «هنر ناب» باید تعبیر شود؟

من فکر می کنم که این طور نیست.در حقیقت ، من فکر می کنم که اصلاً شرط ناب بودن هنر ، پرخرج بودن یا نبودن اش نیست ،سیلان روح کارگردان و بازیگر در فیلم است.به علاوه ، مثال های خلف اش فراوان است.
تصمیم دارم چند فیلم «مستقل» که این مدت دیدم را برای تان معرفی کنم ، باشد که بهره گیرید....

Post a Comment