انفجار های حرمین ، ظاهراً خیلی ها را به فکر واداشت.یک روز قبل از آن ، استراو وزیر امور خارجه بریتانیا ، و دو روز قبل تر اش زلمای خلیل زاد سفیر مختار ایالات متحده ، هر دو نسبت به بروز جنگ داخلی در عراق هشدار داده بودند .خلیل زاد تهدید کرد در صورت به توافق نرسیدن دو فرقه مذهبی اصلی عراق، ایالات متحده حمایت خود را از دولت عراق دریغ خواهد کرد.استراو نیز در یک اظهار نظر تند ، نسبت به وقفه طولانی برای تشکیل یک دولت با ثبات هشدار داد.
البته واضح ست که کسانی که از این بمب گذاری ها هیچ منفعتی نبردند، دو حزب اصلی کردستان ، حزب شیعه حاکم (الجعفری) و حزب لاییک اقلیت اند.اما سئوال خوب این است چه کسانی از این بمب گذاری ها سود بردند،یا بهتر بگوییم ، سعی در بهره برداری از آن دارند.
به نظر نمی آید که جمهوری اسلامی از این بمب گذاری ها، ضرری دیده باشد، کافی ست به اظهارات فیلسوفانه درشت و ریز نظام دقت کنید که به طرز مضحکی اسراییل و ایالات متحده را مقصر قلمداد می کنند ، تا متوجه شوید، که دست پایین ، برای نظام چندان کم فایده نبود که حرمین با خاک یکسان شود.تقریباً مابقی تندروهای اسلامیست شیعه، با همراهی با تهران، بر طبل خشونت می کوبند.
عجیب و تا حدی غیر قابل فهم برای من، واکنش تهران به رویداد های اخیر است: هر حرکتی تا سرحد ممکن رادیکالیزه می شود، منابع انسانی و مالی برایش خرج می شود و به حدی جدی گرفته می شود که انگار مسائل دیگر در ذیل اموری چون« پاسخ دهی به اهانت مسیحیت» ، و «هتک حرمت حرمین» قرار دارد.شاید دید من اشتباه باشد ، ولی آیا ممکن است که بتوان عامه را به این مسائل مشغول داشت و خود هم آن قدر منابع آزاد داشته باشید تا اهداف دیگر را پیگیری کنید؟
به نظرم الگوی دول عرب ، برای جامعه ایرانی انتخاب شده ، هرچند آش اینجا آنقدر شور نیست: طبقه بوروکرات ، و به قول«ایران فردا» یقه سفید جامعه ، با لبخند رضایت کناری نشسته و به غرب که مات و مبهوت شلوغ بازی های طبقه کم ارتفاع اما پر عرض فقیر رو تماشا می کند، شانه بالا می اندازد که : ...این طوری اند دیگر ، فقط ما می توانیم مهارشان کنیم. اقلیت ناراضی هم آن قدر به حاشیه رانده شده ، و به حدی سرخورده شده، که در موجودیت خودش هم دچار شک شده. به زبان دیگر ، پرچم نمایندگی جامعه ایرانی ، در دست کسانی ست که معمولاً بیشترین رل سیاسی را دارند ولی کمترین اثرگذاری را در لایه مدیریتی اعمال می کنند.
دلایلی ندارم که ایالات متحده(شاید محتاطانه بشود گفت غرب) از جنگ مذهبی-قومی در عراق خوشحال باشد ، بوش که ظاهراً اصلاً آمادگی چنین ضربه ای را نداشت ، ولابد گزارش مشاورین اش در خصوص بر لبه قرار گرفتن جامعه عراق ، به اندازه کافی نگران کننده بود ، حتی پیشنهاد ساخت دوباره این اماکن را داد.
از همه اینها گذشته ، هر کس این بمب گذاری ها را هدایت کرده، یک چیز برایش واضح بوده:
.جنگ مذهبی نتیجه طبیعی این بمب گذاری ها بود، احتیاجی به دفتر و دستک نبود که چنین پیش بینی بکنید.
خوب اگر این طوری دنبال مقصر بگردیم، فکر می کنید باید به چه کسی مشکوک شد؟